براى اصل بودن مبتداء و فرعيّت فاعل سه وجه نقل نمودهاند:
1- آغاز
كلام بمبتداء بوده در حاليكه فاعل واجد اين امتياز نيست مثلا در مثال: زيد قام.
زيد مبتداء است در صورتيكه اگر آنرا فاعل قرار دهيم مىبايد: قام زيد
بگوئيم.
پس رتبه مبتداء در كلام قبل از فاعل است لاجرم بايد اصل در مرفوعات
مبتداء باشد نه فاعل.
2- مبتداء
چه در ابتداء كلام واقع شود و چه بجهاتى مؤخّر بيايد وصف ابتدائيّت از آن زائل
نمىشود ولى فاعل اگر مؤخّر از فعل آمد فاعل بوده و در صورت تقديم برآن اينوصف از
آن گرفته شده و بمتداء تبديل مىگردد و اين معنا خود كاشف است از اينكه وصف
ابتدائيّت وصف مستقرّ و پابرجا بوده ولى فاعليّت عاريت و غير اصلى است.
3- مبتداء
غير از اينكه معمول است عامل نيز مىباشد ولى فاعل صرفا معمول قرار مىگيرد.
امّا اينكه مبتداء معمول است بخاطر آنكه عاملش معنوى بوده و آن
عبارتست از ابتدائيّت چنانچه شرحش انشاء اللّه خواهد آمد.
و امّا اينكه عامل است بجهت آنكه بنابر قول محقّقين عامل در خبر
مبتداء است.
و همانطوريكه گفتيم فاعل تنها معمول بوده و عامل نيست از اينرو
مبتداء غير از دو امتياز گذشته از اينجهت نيز واجد برترى خاصّى برفاعل است و
بمقتضاى آنكه اصل اشرف از فرع است بايد مبتداء را كه از جهت سوّم نيز شرافت برفاعل
دارد اصل قرار دهيم.