و حاصل كلام آنكه اسم و لقب هردو مفرد محض باشند يعنى نه هريك
بتنهائى مركّب اضاف بوده و نه ساير انحاء تركيب در آنها باشد.
شارح گويد:
و جواب اضافه اوّلى به دوّمى در صورت مذكور رأى اهل بصره مىباشد
مانند: هذا سعيد كرز.
شاهد در اضافه شدن سعيد است به كرز و تقدير كلام چنين است:
هذا سعيد المسمّى بكرز.
چنانچه شرح آن در باب اضافه خواهد آمد و جهت اين تقديرى را كه در اين
عبارت فرض نموديم بطور مفصّل در آن باب خواهيم گفت.
و اهل كوفه اجازه دادهاند كه در همين صورت دوّمى را تابع براى اوّلى
آورد و مصنّف نيز در كتاب تسهيل و كافيه همين رأى را اختيار نموده است.
البتّه معلوم و روشن است كه جواز اضافه بنابر عقيده اهل بصره در
صورتى است كه مانعى از آن وجود نداشته باشد مثلا اوّلى با الف و لام نباشد چه آنكه
در اينصورت همچون هذا الحارث كرز اضافه معرّف بال به خالى از آن جايز نيست.
سپس مصنّف مىگويد:
و اگر لقب و اسم مفرد نباشند حكم آنستكه دوّمى را بايد تابع اوّل
قرار داد:
شارح گويد:
مفرد نبودن اسم و لقب باين استكه هردو مركّب بوده همچون: عبد اللّه
زين العابدين كه اوّل و دوّم هردو مركّب اضافى هستند يا اوّل مركّب و دوّم مفرد
باشد مانند: عبد اللّه كرز و يا بعكس باشد نظير: زيد انف النّاقة.
و بهرتقدير در تمام اينصور لازم است دوّمى را از حيث اعراب تابع
اوّل