اينحكم را ارباب ادب و علماء اينچنين بيان كردهاند ولى مقتضاى
تعليلى كه براى عدم جواز تقديم لقب براسم ذكر نموديم آنستكه مقدّم شدنش بركنيه نيز
ممنوع باشد.
بلى، تقديم كنيه براسم و عكس آن باهم متساوى مىباشد.
قوله: و المراد به: ضمير در « به » به « سواه » راجع است.
قوله: و صرّح به فى التّسهيل: ضمير در « به » به تأخير لقب از الاسم راجع
است.
قوله: علّله فى شرحه: ضمير منصوبى
در « علّله » به وجوب
تأخير لقب از اسم عود مىكند.
قوله: فلو قدّم لتوهّم السّامع: ضمير نائب
فاعلى در « قدّم » به لقب راجع
است.
قوله: انّ المراد مسمّاه الاصلى: ضمير در « مسمّاه » به لقب راجع است.
قوله: و ذلك مأمون بتأخيره: مشار اليه « ذلك » توهّم سامع مىباشد و ضمير در
« تأخيره » به لقب راجع است.
قوله: فلم يعدل عنه: ضمير در « عنه » به تأخير لقب از اسم راجع
است.
قوله: و شدّ تقديمه: يعنى تقديم
لقب.
قوله: فيجوز تقديمه عليها: ضمير در « تقديمه » به لقب و در « عليها » به كنيه عود مىكند.
قوله: كذا قالوه: ضمير منصوبى
در « قالوه » به جواز
تقديم لقب بركنيه راجع است.
قوله: التّعليل المذكور: يعنى تعليلى
كه براى عدم جواز تقديم لقب براسم ذكر نموديم.
قوله: امتناع تقديمه عليها: ضمير در « تقديمه » به لقب و در « عليها » به كنيه راجع است.