لقب غالبا از اسم غير انسان منقول مىباشد همچون « بطّة » بمعناى اردك و « قفّه » پنبهدان را مىگويند، حال
اگر لقب را براسم مقدّم كنند سامع چنين مىانگارد كه مقصود از آن معناى اصلى
مىباشد در حاليكه وقتى آنرا از اسم مؤخّر بياوريم از اين اشتباه و توهّم در امان
هستيم لهذا نبايد از اين حكم عدول نمود.
سؤال
اگر حكمى كه گذشت و گفته شد در صورت اجتماع لقب با اسم بايد لقب را
مؤخّر بياوريم قطعى و مسلّم است پس چرا در قول حبوب لقب براسم مقدّم شده:
بانّ ذا الكلب عمروا خيرهم نسبا
ببطن شريان يعوى
حوله الذّنب
يعنى خبر بده بقبيله هذيل كه ذا الكلب كه اسمش عمرو است از حيث نسب
بهترين اين قوم مىباشد كه در وادى شريان زندگى نموده و از خصوصيّت اين وادى آنكه
اطرافش آواز و صداهاى گرگان مىآيد.
شاهد در « ذا الكلب» است كه لقب بوده و بر « عمرو » يعنى اسم مقدّم شده.
جواب
تقديم لقب براسم در قول شاعر مذكور شاذّ و نادر است.
سپس شارح گويد:
امّا تقديم لقب بركنيه جايز است چنانچه عكس آن يعنى تقديم كنيه برلقب
نيز بلا مانع مىباشد.