در حاليكه مبتداء از عوامل لفظى مبرّى مىباشد.
2- آنكه هرگز بعد از كلمه « الّا » در حال اختيار واقع نمىشود ولى اضطرارا بسا ديده شده كه با آن همراه مىباشد مانند آنچه در كلام شاعر آمده:
و ما نبالي اذا ما كنت جارتنا
الّا يجاورنا الّاك ديّار
يعنى: و ما ترس و باكى نداريم از اينكه تو همسايه ما باشى چه آنكه همسايه ما نباشد احدى مگر تو.
شاهد در « كاف » است كه بعد از « الّا » قرار گرفته.
مصنّف گويد:
ضمير متّصل مانند « ياء » و « كاف » در مثل: ابني اكرمك (پسرم اكرام كرد تو را).
و مانند: ياء و هاء در كلام شما كه گوئى: سليه ما ملك (سؤال كن او را از آنچه مالك است).
متن: «57»
و كلّ مضمر له البنا يجب
و لفظ ما جرّ كلفظ ما نصب
تجزيه و تركيب
كلّ: مضاف، مبتداء اوّل.
مضمر: مضاف اليه.
له: جارّ و مجرور، متعلّق به « يجب » ظرف لغو.
البناء: مبتداء دوّم.
يجب: خبر است براى « البنا » و جمله اسميّه خود خبر است براى « كلّ مضمر».
واو: عاطفه.