است كه بواسطهاش از ذوات كلمات از جهت صحيح بودن يا معتلّ بودن علم
حاصل مىگردد.
و نحو بمعناى عام شامل هردو و اعمّ از آندو مىباشد و همانطوريكه
گذشت مرادف با علوم عربيّت است.
قوله: و ما يعرف به ذواتها: ضمير در « به » به « ماء موصوله» راجع بوده و ضمير در « ذواتها » به « كلم » عود
مىنمايد و اين عبارت معطوف است به « ما يعرف به اواخر الكلم».
قوله: صحّة و اعتلالا: نصب ايندو
كلمه از اين باب است كه تميز هستند براى « ذواتها ».
شرح عربى:
بها: اى فيها.
محويّة: اى مجموعة.
ترجمه و شرح:
كلمه « بها » يعنى « فيها ».
و كلمه « محويّة » يعنى
مجموعة.
قوله: فيها: ضمير مؤنّث
به « الفيّه » راجع است.
متن: «4»
تقرّب الاقصى بلفظ موجز
و تبسط البذل بوعد
منجز
تجزيه و تركيب
تقرّب: فعل مضارع، از باب تفعيل، متعدّى، معلوم، صحيح، فاعلش ضميرى
است كه در آن مستتر است باستتار جايزى و به « الفيّه » راجع است.
الاقصى: اسم، معرفه، مقصور، مشتقّ و مفعول براى « تقرّب » و چون مقصور است نصب آن مقدّر
مىباشد.