يعنى علم نحو همان علم عربيّت است كه بردانشى اطلاق شده كه بواسطهاش
آخرهاى كلمات را از حيث اعراب و بناء مىتوان شناخت و نيز بوسيله آن به ذات كلمات
از حيث اينكه صحيح است يا معتل مىتوان پى برد.
بنابراين « نحو » در اينجا بمعنائى واسع و اعمّ از « نحوى » كه در مقابل علم « تصريف » است استعمال شده نه در خصوص آن.
قوله: اى مهمّاته: ضمير در « مهمّاته » به نحو راجع است.
مؤلّف گويد:
جهت آنكه از « مهمّات » بمقاصد تعبير شده اينستكه در هرعلمى امور مهمّ و حائز اهمّيّت، هميشه
مقصود اصلى هستند.
قوله: و المراد به: يعنى و مراد
المصنّف به، بنابراين « الف و لام» عوض از مضاف اليه بوده و ضمير در « به » به نحو راجعست.
قوله: المرادف لقولنا علم العربيّة: يعنى
همانطوريكه علم عربيّت به مجموع صرف و نحو گفته مىشود نحو در اينجا نيز مرادف با
علم عربيّت بوده و در معناى اعمّ استعمال شده است.
قوله: المطلق على ما يعرف به الخ: كلمه « المطلق » بصيغه اسم مفعول و صفت است
براى « علم العربيّة» و
ضمير در « به » به « ماء موصوله» كه
مقصود از آن علم العربيّة است راجع مىباشد.
قوله: اواخر الكلم: كلمه « اواخر » مرفوع بوده تا نائب فاعل براى
« يعرف » باشد.
قوله: اعرابا و بناء: ايندو كلمه
منصوب بوده تا تميز باشند براى « اواخر ».
مؤلّف گويد:
نحو بمعناى خاصّ فقط بردانشى اطلاق مىشود كه بواسطهاش از اواخر
كلمات از حيث اعراب و بناء اطّلاع حاصل مىشود چنانچه صرف علمى