مصنّف در ابتداء كتاب در باب مختصّات و علائم اسم بيان كرد كه جرّ
مختصّ باسم و علامت براى آن مىباشد و آن اين بيت است:
بالجرّ و التّنوين و النّداء و ال
و مسند للاسم تمييز
حصل
بنابراين دوباره در اينجا آنرا آوردن تكرار است كه امر پسنديده و
شايستهاى نمىباشد.
جواب
مقصود مصنّف از عبارت در اوّل كتاب صرفا تعريف و شناسائى اسم بوده
ولى در اينجا بصدد بيان اين نكته است كه چه نوع از انواع چهارگانه اعراب به اسم
اختصاص دارد بنابراين تكرار كه امر غير مرغوبى است لازم نيامده و اشكال وارد نيست.
سپس مصنّف مىگويد:
همانطوريكه فعل اختصاص داده شده است به مجزوم شدن.
مؤلّف گويد:
در اين عبارت نيز قلب مكانى شده و بايد گفته شود:
همانطوريكه جزم به فعل اختصاص داده شده است.
شارح گويد:
در نتيجه اسم مجزوم نمىگردد زيرا دخول عامل جزمى براسم ممتنع است.
قوله: لن اهابا: الف آن
اطلاقى است و كلمه « اهاب » فعل مضارع،
صيغه متكلّم وحده از « هاب، يهاب، هيبة»
از باب فرح، يفرح بمعناى ترسيدن و پرهيز كردن مىباشد.
قوله: فلا يكون اعرابا للفعل: ضمير در « لا يكون» به
جرّ عود مىكند.
قوله: لامتناع دخول عامله عليه: ضمير در « عامله » به جرّ و در « عليه » به