فعل راجع است.
قوله: و هذا تبيين الخ: شروع است به دفع اشكال مقدّر بشرحى كه نقل شد.
قوله: فلا يكون مع ذكره: ضمير در « لا يكون» و « ذكره » به جرّ راجع است.
قوله: المقصود به: ضمير در « به » به جرّ راجع است.
قوله: لامتناع دخول عامله عليه: ضمير در « عامله » به جزم و درعليه» به اسم راجع است.
متن: «25»
فارفع بضمّ و انصبن فتحا و جر
كسرا كذكر اللّه عبده يسرّ
تجزيه و تركيب
ارفع: فعل و فاعل، بصيغه امر حاضر.
بضمّ: جارّ و مجرور، متعلّق است به « ارفع ».
واو: عاطفه.
انصبن: امر حاضر مؤكّد به نون تأكيد خفيفه، معطوف است به « ارفع ».
فتحا: منصوب بنزع خافض مىباشد و اصل آن « بفتح » است بقرينه بضمّ، معمول براى « انصبن » مىباشد.
جرّ: بصيغه امر حاضر، معطوف است به « انصبن ».
كسرا: منصوب بنزع خافض بوده، عاملش « جرّ » مىباشد.
كذكر اللّه الخ: خبر است براى مبتداء محذوف و تقدير كلام چنين است:
ذلك كذكر اللّه الخ.
ترجمه:
رفع يده به ضمّ و نصب بده البتّه به فتحه و جرّ بده به كسره و مثال اين امور مانند آنچه در مثال ذكر اللّه عبده يسّر آمده است.