و وجه اين حمل نيز آنستكه ماضى و مضارع هردو در اصالت سكون و عارضى
بودن حركت با يكديگر متساوى و متّحد هستند از اينرو بسيار مناسب بلكه لازمست در
صورت اتّصال نون مؤنّث بفعل مضارع آن را همچون ماضى مبنى برسكون نمايند چنانچه
مصنّف نيز در شرح كافيه اين نكته را گفته است.
قوله: فان لم يعر منه: ضمير فاعلى
در « لم يعر» به
مضارع و ضمير مجرورى در « منه » به نون تأكيد مباشره راجع است.
قوله: بنى: ضمير نائب
فاعلى به فعل مضارع راجع است.
قوله: لمعارضة شبهه للاسم: ضمير در « شبهه » به فعل مضارع عود مىكند.
قوله: و هو النّون المؤكّدة: ضمير « هو » به ما يقتضى البناء راجع است.
قوله: و بنائه على الفتح: ضمير در « بنائه » به فعل مضارع راجع است.
قوله: لتركيبه معه كتركيب خمسة عشر: ضمير در « تركيبه » به فعل مضارع و در « معه » به نون تأكيد راجع است.
قوله: و خرج بالمباشر غيره: يعنى غير
المباشر.
قوله: كان حال بينه و بين الفعل الف الاثنين: كلمه « كان حال» يعنى
مثل اينكه حائل و فاصله شود و ضمير در « بينه » به نون تأكيد راجع است و مثال فاصله شدن الف اثنين بين نون و فعل
مضارع يضر بانّ مىباشد.
قوله: او واو الجمع: مانند يضربن
كه در اصل « يضربون » بوده سپس
واو بالتقاء ساكنين حذف شد.
قوله: او ياء المخاطبة: مانند
تضربينّ كه در اصل « تضربين » بوده سپس
ياء بواسطه التقاء ساكنين حذف گرديد و كسره دلالت برآن دارد چنانچه ضمّه در جمع
دلالت برحذف واو مىكند.
قوله: فانّه حينئذ يكون معربا تقديرا: ضمير در « فانّه » به فعل مضارع راجع بوده و
مقصود از « حينئذ » حين اتّصال
الفعل بنون غير المباشر مىباشد و مقصود از مقدّر بودن اعراب آنستكه: