ترجمه:
و أزر (كمك كرد)، يأزر (كمك مىكند) و نيز هنأ (گوارا بود) يهنأ (گوارا مىباشد) همچون ضرب، يضرب بوده و امرش ايزر (كمك كن) مانند « اضرب » مىباشد و ادب (ادب نمود) و يأدب (ادب مىنمايد) مانند كرم، يكرم بوده و امرش « اودب » همچون « اكرم » مىباشد.
و سئل (پرسيد) يسئل (مىپرسد) همچون منع، يمنع بوده و امرش « اسئل » همچون « امنع » مىباشد و در آن جايز است گفته شود: سال، يسال، سل.
و آب (رجوع كرد) يؤب (رجوع مىكند) اب (رجوع كن) و ساء (بد بود) يسوء (بد است) سؤ (بد باش) مانند صان، يصون، صن مىباشد.
و جاء (آمد) يجيئ (مىآيد) جئ (بيا) مانند كال (وزن كرد) يكيل (وزن مىكند) كل (وزن نما) مىباشد.
و اسم فاعل اين دو فعل بترتيب: ساء (بد) و جاء (وارد) مىآيد.
و أسا (مداوا نمود) يأسو (مداوا مىكند) مانند دعا، يدعوا مىباشد.
و اتى (آمد) يأتى (مىآيد) مانند رمى، يرمى مىباشد و امرش ايت همچون ارم مىباشد.
متن: و منهم من يقول: ت، تشبيها له بخذ.
و واى، يأى كوقى، يقى و اوى، يأوي، ايّا كشوى، يشوي شيّا، ايو كاشو.
وناى، يناى كرعى، يرعى و كذا قياس راى، يراى.
لكنّ العرب قد اجتمعت على حذف الهمزة من مضارعه، فقالوا:
يرى، يريان، يرون، ترى، تريان، يرين الى آخره.
و اتّفق فى الخطاب المؤنّث لفظ الواحدة و الجمع لكن وزن