ترجمه : كلمه « حقيقة واحده » در عبارت مصنّف
اعم است از حقيقت نوعى و جنسى .
پس اوّلى
را كه عرض خاصّه براى نوع است بنام خاصة النوع خوانند نظير « ضاحك » و دوّمى را خاصة
الجنس گويند مانند « ماشى » .
در نتيجه بايد گفت « ماشى » نسبت بحيوان
عرض خاص بوده و نسبت بانسان عرض عام مىباشد .
شرح : قوله : فافهم :
برخى از شرّاح گفتهاند اين
كلمه اشاره است باينكه بين خاصّه بودن ماشى نسبت بحيوان و عام دانستنش نسبت به انسان
منافاتى نيست زيرا تعدّد اعتبار خود رافع تنافى و تهافت است و چون ماشى را به دو لحاظ حكم به خاصه يا عرض عامه بودنش مى نمائيم لاجرم اين
دو حكم ايرادى بآن متوجّه نيست .
متن : الخامس: العرض العام:
و هو الخارج المقول عليها و على غيرها.
ترجمه :
5- عرض عام
پنجم از
كلّيات خمس عرض عام است و آن كلّى است خارج از ذات كه بر آن و غيرش حمل ميگردد .
حاشيه : قوله : و على غيرها :
كالماشى يقال على حقيقة الانسان و على غيرها من الحقايق الحيوانيّة .