responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 654

بفارس من احسن النّاس وجها سوارى كه از همه سواران نيكوصورت‌تر بود ديدم براسبى جلف سوار است قد علّق فى لبد فرسه رأس غلام امرد كأنّه القمر ليلة تمامه آن سوار سر جوانى را به گردن اسب خود آويخته بود كه اصلا مو در صورت آن جوان نبود ولى در حسن و درخشندگى آن سر مانند قرص قمر كه در شب چهارده بدرخشد مى‌درخشيد و الفرس يمزح فاذا طأطأ رأسه لحق الرّأس الارض اسب جلف آن سوار جانى كه بازى و مزاح مى‌كرد سر را به زير مى‌آورد آن سر بريده نورانى مثل گوى برزمين مى‌رسيد و بخاك مى‌كشيد .

پرسيدم اين سر كيست؟

گفتند : اين سر مبارك محمّد بن عبّاس است .

سپس مرحوم صدر قزوينى نوشته است :

اين روايت تبرمذاب را هركه نوشته سر عبّاس بن على عليهما السّلام نوشته و هركه از ذاكرين و واعظين در منابر خوانده و مى‌خواند سر عباس بن على عليهما السّلام مى‌خواند ولى تأمّل و تفكّر ننموده‌اند كه سهو كاتب و يا غفلت ناقل عبّاس را بجاى محمّد نوشته و محمّد را از قلم انداخته و اشتباه شده و الّا ابو الفضل العبّاس كه صاحب دو پسر و به قولى سه پسر و يك دختر بوده و لااقل سن مباركش از سى و پنج سال متجاوز بوده چگونه جوانى امرد مى‌شود لذا يا ناقل غفلت كرده از اينكه محمّد بن عبّاس را عبّاس گفته و يا كاتب سهو نموده است .

حاصل كلام قاسم بن اصبغ مى‌گويد :

سر را شناختم ولى سوار كه سر مبارك را به گردن اسب خود آويخته بود نشناختم پرسيدم كيست؟

گفتند : حرملة بن كاهل اسدى است .

قاسم گويد : آن‌قدر زمانى نگذشت كه حرمله را ديدم با صورتى سياه و با حالتى تباه آمد چهره او از شدّت سياهى قيرگون شده به او گفتم :

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 654
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست