responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 655

اى پليدك، آن روز كه با شوكت تمام براسبى سيمين‌لجام نشسته بودى و سرى همچون ماه تمام به گردن اسب آويخته بودى عيش و نشاطى داشتى و صورتى بهتر از صورت تو نديدم، اكنون چرا باين روز افتادى كه از تو قبيح‌تر و سياه‌تر كسى را نمى‌بينم؟

قاسم گويد : حرمله شروع كرد به گريه كردن و گفت اى قاسم به خدا از همان روز كه اين فعل از من صادر شد شب كه به خواب رفتم ديدم دو نفر شديد الغضب آمدند گريبان مرا گرفتند و در ميان آتشى افروخته انداختند و هرشب تا حال اين كار را برسر من مى‌آورند و كسى نيست كه مرا از دست ايشان خلاص كند .

فرد

ديدى كه خون ناحق پروانه شمع را

چندان امان نداد كه شب را سحر كند

امّا روايت مجلسى عليه الرّحمه :

در بحار از ابو الفرج و او نيز از مدائنى و او از قاسم بن اصبغ روايت مى‌كند كه گفت :

نامردى از بنى دارم را ديدم صورتى چون قير سياه دارد كنت اعرفه جميلا شديد البياض و من پيش از آن ديده بودم و او را مى‌شناختم وى بسيار نيكو صورت و سفيدروى بود پرسيدم چرا به اين روز افتادى؟

جواب داد : انّى قتلت شابّا امرد مع الحسين عليه السّلام و بين عينيه اثر السّجود من در كربلا جوانى امرد را كه با حسين عليه السّلام بود كشتم در ميان دو چشمش آثار سجده بود و از آن روز الى اكنون هرشب كه بخواب مى‌روم آن جوان مى‌آيد و گريبان مرا مى‌گيرد و در آتش جهنم مى‌اندازد و هركس كه بيدار است صداى مرا مى‌شنود .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 655
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست