responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 253

كرديم و پرسيديم از چه قبيله‌اى مى‌باشى؟

گفت : از بنى اسد هستم .

گفتيم : ما نيز از همان قبيله‌ايم، پس اسم او را پرسيده و خود را به او شناسانديم و سپس از اخبار تازه كوفه پرسيديم؟

گفت : خبر تازه آنكه از كوفه بيرون نيامدم مگر آنكه مسلم بن عقيل و هانى بن عروه را كشته ديدم و با ديدگان خود مشاهده كردم كه پاهاى ايشان را گرفته بودند و در بازارها مى‌گردانيدند، پس از آن مرد گذشته و به لشگر امام عليه السّلام ملحق گشته و رفتيم تا شب فرارسيد، به ثعلبيّه رسيديم، حضرت در آنجا منزل كردند چون امام در آنجا نزول اجلال فرمودند ما برآن جناب وارد شده و سلام كرديم امام عليه السّلام جواب سلام را مرحمت كردند .

عرض كرديم : نزد ما خبرى است اگر خواسته باشيد آشكارا گوئيم و اگر نه در پنهانى عرض نمائيم .

آن حضرت نظرى به جانب ما و بسوى اصحاب خود كرده فرمودند : من از اين اصحاب خودم چيزى را پنهان نمى‌كنم، آشكارا بگوئيد .

پس ما آن خبر وحشت اثر را كه از آن مرد اسدى شنيده بوديم عرض كرديم .

آن جناب از استماع اين خبر اندوهناك گرديد و مكّرر فرمود : انّا للّه و انّا اليه راجعون رحمة الله عليهما، خدا رحمت كند مسلم و هانى را .

پس ما عرض كرديم : يابن رسول اللّه هل كوفه اگر برشما نباشند از براى شما نخواهند بود و التماس مى‌كنيم كه شما ترك اين سفر نموده و برگرديد .

حضرت متوجه اولاد عقيل شد و فرمود : شما چه مصلحت مى‌بينيد در برگشتن، مسلم شهيد شده؟

عرضه داشتند : به خدا قسم كه برنمى‌گرديم تا طلب خون خود نمائيم يا از آن شربت شهادت كه آن سعادتمند چشيده ما نيز بچشيم .

اسم الکتاب : از مدينه تا مدينه( مقتل) المؤلف : ذهنی تهرانی، سید محمد جواد    الجزء : 1  صفحة : 253
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست