اسم الکتاب : إيضاح الكفاية المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 155
مستشكل مىگويد هيچيك از دو عنوان
بسيط مذكور نمىتواند موضوع له صلات قرار گيرد و ابتداء سه دليل اقامه مىكند كه عنوان
«مطلوب» نمىتواند موضوع له باشد و سپس به دليل سوّم خود اشاره مىكند و مىگويد «و
بهذا يشكل لو كان البسيط هو ملزوم المطلوب ايضا» و امّا آن سه دليل:
1- ابتداء، دليل دوّم را بيان مىكنيم كه: اگر لفظ
صلات براى عنوان «مطلوب» وضع شده باشد، لازمهاش اين است كه كلمه «صلات» و كلمه «مطلوب»
مانند لفظ انسان و بشر مترادفان باشند درحالىكه وجدانا مىبينيم بين صلات و «مطلوب»
هيچگونه ترادفى نيست و انسان از شنيدن لفظ صلات به عنوان «مطلوب» انتقال پيدا نمىكند
و از شنيدن عنوان «مطلوب» هم توجّه به «صلات» پيدا نمىكند.
2- دليل ديگر كه نياز به دقّت بيشترى هم دارد عبارتست
از اينكه: عنوان «مطلوب» عنوانى است كه از ناحيه امر، عارض صلات مىشود يعنى وقتى امر
الهى به صلات تعلّق گرفت- بعد از تعلّق طلب- عنوان «مطلوب» تحقّق پيدا مىكند و قبل
از اينكه عنوانى متعلّق طلب قرار گيرد نمىتوان گفت «هذا مطلوب» خلاصه اينكه عنوان
«مطلوب» متأخّر از طلب و امر است. حال اگر شما- صحيحىها- صلات را به عنوان «مطلوب»
معنا كنيد، صلات كه خودش موضوع حكم است و تقدّم بر حكم دارد و رتبهاش قبل از حكم است.
از طرفى وقتى كه به سراغ موضوع مىآئيم مىگوئيد معناى صلات «مطلوب» است بنابراين بايد
اوّل «مطلوب» تحقّق پيدا كند تا موضوع درست شود و حكم به آن تعلّق گيرد درحالىكه تا
حكم تعلّق نگيرد، عنوان «مطلوب» محقّق نمىشود پس چيزى كه در دنبال امر و طلب بايد
تحقّق پيدا كند، شما در رتبه قبل
اسم الکتاب : إيضاح الكفاية المؤلف : فاضل لنكرانى، محمد الجزء : 1 صفحة : 155