- تناول الشيء من يده: آن چيز را از دستش گرفت.
- تناول الطعام: غذا را خورد.
فال- نيلا و نائلا: بخشنده شد.
نال- نيلا المطلوب: به هدف خود رسيد.
« ه »
هبط- هبطاه من الجبل: او را از كوه پايين آورد.
هبط البلد: به آن سرزمين داخل شد.
- هبط- هبوطا فلان من الجبل: فلانى از كوه پايين آمد.
- هبط فلان: فلانى تواضع پيشه كرد، مقام فلانى پايين آمد.
- اهبطه: او را پايين آورد.
هتف- هتفا و هتافا الحمامة: كبوتر صدايش را كشيد.
- هتف- هتافا فلان بزيد: فلانى زيد را صدا كرد.
الهاتف: صداكننده
هلمّ: بياور، بيا، جلو بيا
همّ- همومة و همامة الرجل: آن مرد پير و فرتوت شد، لاغر شد.
- همّ- همّا الامر فلانا: آن كار فلانى را اندوهگين كرد.
الهمّ ج هموم: اندوه
وجد- وجدا و وجودا و وجدانا المطلوب: مطلوب خود را يافت- پيدا كرد.
- وجده عالما: يقين كرد كه او عالم است.
- وجد يجد و يجد وجدا بفلان: او را بسيار دوست داشت.
- وجد له: حزن
- وجد وجودا الشيء عن عدم: آن چيز از عدم به وجود آمد، ايجاد شد (از افعال عموم)
فهو موجود (از اوصاف عموم)
وجه يجه وجها فلانا: از فلانى نزد مردم مقبولتر شد.
- وجّه الى فلان: نزد فلانى رفت.