« غ »
غط- الشيء: آن چيز را پوشاند.
- الغطاء: سرپوش
الغلام ج غلمان: نوجوان، پسر بچه، برده، خدمتكار
غمر- غمراه الماء: آب روى آن را پوشاند.
غني- غني و غناء: ثروتمند شد.
- اغني الرجل: آن مرد را بىنياز كرد (ما يغني عنك هذا: اين نياز تو را برطرف نمىكند)
غاب غيبا عنه: از او دور شد، ناپديد شد.
الغيب ج غياب و غيوب: هر چيز پنهان، سرّ.
« ف »
فتح- فتحا الباب: درب را باز كرد.
- البلاد: شهرها را فتح كرد.
الفتح ج فتوح: پيروزى، يارى
فرش- فرشا الشيء: آن چيز را پهن كرد.
فدي- فدي و فداء الرجل من الامر: آن مرد را با دادن فديه از اسارت نجات داد.
- تفادي القوم: آن قوم بهاى آزادى يكديگر را پرداختند.
- تفادي الرجل من كذا: آن مرد از فلان چيز دورى كرد.
فضل- و فضل- فضلا: باقى ماند، اضافه ماند.
- فضلة ج فضلات و فضال: باقيمانده يك چيز
- فضل- فضلاه: بر او برترى يافت.
فضّله علي غيره: او را بر ديگرى ترجيح داد.
فطر- فطرا الشيء: آن چيز را شكافت.
الفطر ج فطور: اختلال، بىنظمى
فقر- فقراه الداهية: مصيبت بر او نازل شد و گويى كمر او را شكست.
فقر- فقارة: فقير شد.