- اشكل الامر: مطلب مشتبه شد.
- الشكل ج اشكال: شبيه، شكل، مثل
- المشكل ج مشاكل: مطلب مشكل و مشتبه
شهد- شهودا المجلس: در مجلس حاضر شد.
- شهد- الشيء: آن چيز را ديد.
- شهد- علي كذا: بر چيزى خبر قاطع داد.
فهو شاهد ج شهود
شهر- شهرا بكذا: به فلان چيز مشهورش كرد.
- اشتهر الامر: آن مطلب مشهور شد.
شها- و شهي- شهوة و اشتهي الشيء: آن چيز را دوست داشت و به آن ميل شديد داشت.
شاء- مشيئةه: او را خواست
فهو شاء
شاء اللّه الشيء: خداوند آن چيز را مقدر كرد.
« ص »
صبا- صبوة و صبوة اليه و له: مشتاق و آرزومند او شد.
- صبا- صبوا و صبا: به ياد بچگى افتاد.
- اصبي الرجل: آن مرد بچهدار شد.
- الصبي ج صبيان و صبيان: كودك، پسر بچه
صدّ- صدّاه عن كذا: او را از چيزى باز داشت (منع كرد)
صدف- صدفا عنه: از او روى برگرداند و اعراض كرد.
صادفه: به او برخورد كرد، با او برخورد كرد.
صدق- صدقا: راست گفت.
فهو صادق
فهو في وعده: به وعدهاش عمل كرد.
- تصدّق: صدقه دادن