- دفع اليه الشيء: آن چيز را به او داد.
- دفع القول: آن سخن را با دليل ردّ كرد.
- دافعه دفاعا: برايش مزاحمت ايجاد كرد.
- دافعه عن حقّه: از حقش محرومش كرد.
- دافع عنه: از او حمايت كرد.
دعا- دعاءه: او را صدا زد، از او كمك گرفت.
- دعاه الى الامر: او را به آن كار دعوت كرد.
- دعاه دعوة: او را به مهمانى دعوت كرد.
« ذ »
ذكر- ذكرا و تذكارا اللّه: خدا را ياد كرد، او را تسبيح كرد.
ذكر اسم اللّه: نام خدا را برد.
ذكر الفلان حديثا: سخنى به فلانى گفت.
ذهب- ذهابا: رفت.
ذهب به: او را برد.
- الذهب ج اذهاب: طلا
ذو: صاحب، دارا (دو قوّة: نيرومند)، « ذو » در حالت رفع با « واو »، در حالت نصب به صورت « ذا » و در حالت جر به صورت « ذى » است.
- ذات: مؤنّث « ذو »
ذات اليه: آنچه در ملك انسان است. (قلّت ذات يده: اموالش كم شد)
ذات يوم: روزى
« ر »
رأى يرى رؤية ه: او را ديد.
- رأه قائما: يقين يا گمان كرد كه او قائم است.
رجع- رجوعا: برگشت
رجع الشيء عنه او اليه: آن چيز را از او برگرداند يا به سوى او برگرداند.