وجود امام، لطف، و تصرّفش لطف ديگر، و جهت نبودن اين لطف از سوى ما
است
خواجه مؤيد بوده است:
اين عبارت از عاليترين نوع بيان در كتب اعتقادى ملل اسلامى است كه
بسرحد «اعجاز» رسيده است و چون ديگر آثار و صفات خواجه منحصر
بخود اوست.
لطف تعبير و ايجاز و عمق معنى، و فصاحت و بلاغت غيرقابل «تقليد» است.
باعتقاد ما خواجه نصير الدين مؤيد بتأييدات غيبى و يزدانى بوده است و
بس.
(م)
حجت آلهى:
شيخ طوسى (385- 460 ه) در كتاب تلخيص الشافى، گويد (اگر شريعت پيامبر
ما عليه و آله السلام بر تمام كسانيكه بر روى زمين هستند پيرويش لازم است و هر
نزديك و دور بر روى هر بلندى پستى زمين بايد ازين شرع مقدس پيروى كند جايز نيست
اين تكليف مگر اينكه اخبار ما بدو برسد و دليل بمعجزات رسول ما (ص) و شريعت وى برو
قائم گردد.
و اگر اين اخبار و حجج بدو رسيد و لو در زمان دراز انقياد بشرع و
باميرى كه از سوى شارع منصوب است بر او لازم.
و آنچه اجماع ما بر آن رفته است كه در هر زمان در اين شرع بجز يك
امام، امام ديگرى نميشناسيم) تلخيص ج 1/ 76)
نبودن اين لطف
تصرف نكردن امام (ع) از ناحيت ما است چون لطف از طرف خدا آنست كه
امام را معين فرمايد بشناساند و لطفى كه بر مكلفين واجب است آنست كه هريك او را
بديگران بشناسانند، و ادله امامت او را بگويند و هيچكس مانع تصرف و تعليم و تبليغ
سخنان او نشود و اين امور كه بر مردم واجب بود و نكردند موجب عدم تصرف او شد.