اسم الکتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي المؤلف : حسن امین الجزء : 1 صفحة : 164
دادهاى. بعد از نبردى سخت، فدايى، فخر الدين را نقش بر زمين كرد و
بر روى سينهاش نشست. در اينجا فخر الدين فهميد كه كارش تمام شده، از فدايى پوزش
خواست و قول داد دست از نزاريان بردارد. فدايى دست از او شست و در عوض فخر الدين
كيسهاى پول محتوى 365 دينار به او داد و متعهد شد كه هر سال همين مقدار پول را به
او بدهد. فدايى دست از سر او بر مىدارد و او به تعهدش عمل مىنمايد و از آن به
بعد در دروس روزانهاش از گفتن مطلبى كه موجب رنجش نزاريان بشود، اجتناب مىكند.
يكى از شاگردان فخر الدين متوجه تبدل رويه استاد مىشود و علتش را از
او مىپرسد. استاد در جواب مىگويد:
«مصلحت نيست كه اسماعيليه را لعن كنيم. زيرا آنها براى
خود براهين و دلايل سنگين و بغرنجى دارند».
يكى ديگر از داستانهاى فدائيان در عملياتى كه انجام دادهاند اين است
كه حسن صباح چندين بار سفيرانى نزد سلطان سنجر[1] مىفرستد تا به
وى دعوت او را به صلح ابلاغ كنند. اما اطرافيان سلطان سنجر از قبول اين دعوت
خوددارى مىكنند.
روزى سلطان سنجر وقتى از خواب بر مىخيزد، مشاهده مىكند كه خنجرى
كنار بسترش به زمين كوبيده شده است. اين امر موجب وحشت فراوان او مىشود. آنگاه
فرستادگان حسن صباح اين پيام را از طرف حسن صباح به
[1]يكى از پادشاهان سلجوقى خراسانى. قلمرو حكومت او شامل
خراسان، غزنه و برخى از بلاد ماوراء النهر بود. در سال 548، غزنويان بر وى چيره
مىشوند و او را به اسارت مىگيرند كه مدت سه سال و چهار ماه در اسارت آنها بوده
است. وى پس از رهايى به خراسان باز مىگردد. با مرگ او در سال 152 هجرى، حكومت
سلاجقه بر خراسان پايان مىيابد و خوارزمشاهيان اكثر قلمرو حكومت وى را به دست
مىگيرند.
اسم الکتاب : اسماعيليان و مغول و خواجه نصير الدين طوسي المؤلف : حسن امین الجزء : 1 صفحة : 164