مصفى است. و خمر از عسل
خاصتر است، چه خاص بنوع انسان است.
و از ايشان ببعضى اصناف در
بعضى احوال بر اهل دنيا حرامست و ايشان را رجس، و بر اهل بهشت حلال و ايشان را
طهور؛ و از آن بعضى موذى و بعضى متوسط و بعضى ملذ و بهترين ملذ است و طهور.
پس آب سبب خلاص است از
تشنگى و شير از نقصان و عسل از بيمارى و خمر از اندوه. و چون اهل بهشت اهل كمالند
تمتع ايشان عامست اين چهار را بوجه اتم از آن؛ چه آنچه ناقص را بدان انتفاع بود
كامل را نيز انتفاع بود و لا ينعكس، مَثَلُ الْجَنَّةِ
الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ
مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ
لِلشَّارِبِينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فِيها مِنْ كُلِّ
الثَّمَراتِ 2. اما ثمرات اهل بهشت در نظر اهل دنيا متشابه نمايد، زيرا كه آنجا
حق و باطل متشابه نمايد فكيف آنچه در تحت هر يكى باشد،
وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً 3 و در دوزخ بازاء اين هر
چهار نهر حميم و غسلين و قطران و مهل باشد وَ تِلْكَ
الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ 4.
يادداشتها
(1)- و از آب همه چيز را
زنده كرديم (انبياء 21/ 30)
(2)- داستان بهشتى كه به
پرواپيشگان وعده داده شده (اين چنين است)، در آن جويهائى است از آب روان و جويهائى
از شيرى كه مزهاش دگرگون نشده و جويهائى از شرابى لذت بخش براى نوشندگان و
جويهائى از عسل پالوده و در آن براى ايشان از هر ميوهاى است.
(محمد «ص» 47/ 15)
(3)- و از گونههاى مشابه
داده شوند. (بقره 25/ 25)
(4)- و آن مثلها را ما
براى مردمان مىزنيم و جز دانايان آنها را نمىفهمند.