است و اهل ايقان را تذكره
و هم رهرو را دستورى كه چراغ فرا راه اوست.
تبصره: از آنكه خواجه در
شرح اشارات فرمود: «و وجوده الذى به يوجد»، و مانند آن در اين رساله كه: «و بعد از
آن بايد كه وجودش در وجود او منتفى شود تا به خودىخود هيچ نباشد» مستفاد است كه
خواجه در توحيد بر مبناى رصين عارفان باللّه كه وحدت شخصيه وجود است. مىباشد به
خصوص كه در آخر آن در اين رساله فرموده است «و اين مقام اهل وحدتست أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ
النَّبِيِّينَ، و خيلى ماهرانه عقيدت خود را در توحيد بعبارت ياد شده ارائه داده
است. در اين امر أهم، رساله ما بنام وحدت از ديدگاه عارف و حكيم مغتنم است.
ص 64 و به اين سبب خازن
بهشت را رضوان گويند.
مرحوم حاجى در فريده رضا
(ى) حكمت منظومه خوب گفته است:
و بهجة بما قضى اللّه رضا
و ذو الرضا بما قضى ما اعترضا
اعظم باب اللّه فى الرضا وعى
و خازن الجنة رضوانا دعى
ص 64 و اگر سالك اين
طريق نسپرد ...،
شروع است در بيان خازن
دوزخ.
ص 64 و نامرادى وصف
مماليك است و به اين سبب خازن هاويه را مالك خوانند.
نيكو بيانى است در وجه
تسميه خازن دوزخ به مالك. إِنَّ الْمُجْرِمِينَ
فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ لا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ
وَ ما ظَلَمْناهُمْ