اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 219
«لِيَطمئنّ قَلبِى» (بقره/ 2، 260) درباره معاد بوده؛ ولى نه به اين معنا كه حضرت در
اين زمينه ترديد داشته است؛ زيرا «أَوَلَم تُؤمِن» استفهام تقريرى است؛ يعنى تو كه ايمان آوردهاى، چرا اين سؤال را
مىپرسى؟[1] و اگر احتمال ترديد ابراهيم وجود
داشت، تعبير آيه بايد اين مىبود كه «الم تؤمن» تا حاكى از عتاب باشد[2] يا اصولًا اين استفهام به منظور ثبت پاسخ ابراهيم عليه السلام ايراد
شده تا همگان بدانند كه پرسش او از سر ترديد نبوده است.[3] برخى مفسّران آرامش مطلوب
ابراهيم عليه السلام را امور ديگرى چون اطمينان به خُلّت (از آنجا كه احيا به
وسيله شخص، نشانه خلّت بوده است)[4] يا نشان دادن قدرت الهى به نمرود[5] يا اطمينان به رهايى از دست نمرود[6] يا زدودن ترديدهاى مردم دانستهاند.[7] رازى پس ازذكر دوازده احتمال، اين نظر را برگزيده كه هدف، اطمينان
يافتن از نبوّت بوده تا بداند با فرشته وحى مواجه است و كلامى را كه مىشنود، كلام
خداوند است، نه شيطان.[8]
اين نظر بر فرض پذيرش، مبتنى بر آن است كه ماجرا را به ابتداى نبوّت حضرت مربوط
بدانيم؛ ولى به نظرى، از آنجا كه سرزمين بابل، دشتى هموار است و در آن كوهى وجود
ندارد، اين ماجرا پس از هجرت به سوريه بوده است.[9] در سخنى از ابنعبّاس نيز زمان واقعه، پيش از فرزند دار شدن ابراهيم
و نزول صحف بر وى دانسته شده[10] پس ماجرا دست كم مدّتى نسبتاً طولانى پس از نبوّت بوده است. مفسّرانى كه هدف ابراهيم
را اطمينان قلب درباره زنده كردن مردگان دانستهاند، در توضيح «لِيَطمَئِنَّ قَلبِى» وجوهى را ذكر
كردهاند كه عبارت است از: ازدياد يقين يا ايمان، يا رهايى از دغدغه و تفكّر در
زمينه چگونگى زنده ساختن كه آن را اعتقاد داشته[11][1]. مجمعالبيان، ج 2،ص 644 [2]. الميزان، ج 2، ص373 [3]. التفسير الكبير، ج7، ص 42؛ تفسير قرطبى، ج 3، ص 293؛ الصافى، ج 1، ص 292؛ عللالشرايع، ص 51 [4]. مجمعالبيان، ج 2،ص 644؛ بحارالانوار، ج 12، ص 62؛ البرهان، ج 1، ص 535 (5) (6) 5 و. مجمعالبيان،ج 2، ص 644 [7]. تنزيه الانبياء، ص50 [8]. التفسير الكبير، ج3، ص 35 و ج 7، ص 41 [9]. الميزان، ج 2، ص377؛ نمونه، ج 2، ص 307 [10]. تفسير قرطبى، ج3، ص 196 [11]. همان، ص 195
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 219