اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 77
راهنمايى و ارشاد به مصالح
و منافع موجود در حكم بوده است؛[1] د. بعضى نيز گفتهاند: اين نهى معنايش امر به كار ندبى (مستحبى) است
و به سبب ترغيب در پرهيز از خوردن، با لفظ نهى ايراد شده و ترك تناول از درخت براى
آدم، مستحب بوده است،[2]
نه واجب. علّامه طباطبايى ضمن ترجيح
ارشادى بودن اين نهى، سه دليل بر آن اقامه كرده است: 1. خداوند در آيه 35 بقره/
2 و 19 اعراف/ 7 مخالفت با اين نهى را ستم شمرده؛ ولى در آيات 117- 118 طه/ 20 از
آن به تعب، رنج، گرسنگى و برهنگى كه پيامد بيرون رفتن از بهشت است، تعبير كرده؛ پس
معلوم مىشود كه منظور از اين تعب و شقاوت، همان مصائب دنيايى است كه لازمه زندگى
در زمين به شمار مىرود، و نهى از آنها ارشادى است و مخالفت با چنين نهىاى، گناه
و نافرمانى شمرده نمىشود. مقصود از ظلم در آيات مزبور نيز همان ستم بر نفس است،
نه ظلم نكوهيدهاى كه در پرستش و بندگى غيرخدا مطرح است. 2. چنانچه نهى مزبور،
مولوى و توبه آن نيز رجوع از مخالفت نهى مولوى و توبه عبودى بود، مىبايست پس از
قبول توبه آدم، دوباره به بهشت برگردانده مىشد؛ ولى چنين بازگشتى براى آدم عليه
السلام ميسور نشد؛ بنابراين، خروج از بهشت، اثر تكوينى تناول از درخت ممنوع بوده
است؛ نظير تأثير سمّ و آتش در كشتن و سوزاندن؛ چنان كه تمام موارد تكاليف ارشادى
نيز از اين قبيل است. آيات 38- 39 بقره/ 2 كه
عصاره همه احكام و تشريعات خداوند در اين دنيا است، دلالت مىكند كه نخستين تشريع
در دنيا براى آدم و فرزندانش بعد از هبوط و فرود آمدن آنها در زمين بوده است؛
بنابراين، هنگام مخالفت نهى مزبور، هنوز نه دينى تشريع شده و نه تكليفى مولوى در
كار بوده است؛ در اين صورت ديگر گناه معنا نداشته و نهى بايد از نوع ارشادى بوده
باشد.[3] فريب خوردن آدم در آيات 36 بقره/ 2؛ 20-
22 و 27 اعراف/ 7 و 120- 121 طه/ 20 آمده است كه آدم[1]. الكاشف، ج 1، ص88. نمونه، ج 6، ص 124 [2]. التبيان، ج 1، ص159. تفسير صدرالمتألهين، ج 3، ص 90 [3]. الميزان، ج 1، ص137 و ج 14، ص 222
اسم الکتاب : اعلام القرآن المؤلف : فرهنگ و معارف قرآن الجزء : 1 صفحة : 77