responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئالیسم 1 المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 212
( یعنی صورت می‌گیریم ) بدون وجود تصدیق و حکم از ما . پس باید گفت " حکم " فعل خارجی قوه حاکمه است که با واقعیت خود روی قضیه مدرکه می‌آید و نظر به اینکه معلوم نیز هست باید گفت معلوم با علم حضوری است . ثانیا چون هیچ موردی از حکم نقیضین مستثنی نیست باید گفت هیچ خطایی‌ بی‌صواب محقق نمی‌شود یعنی اگر قضیه‌ای به موردی منطبق نشد قضیه دیگری ( طرف مقابل ) که منطبق به مورد بوده باشد موجود است ، پس هر خطایی‌ صوابی دارد . آنگاه می‌گوییم قضیه‌ای که مشتمل به خطا می‌باشد اجزاء وی " موضوع " و " محمول " و " حکم " می‌باشد ( و اگر صورت قضیه غیر این نحو باشد بالاخره مرجع همانهاست ) ولی حکم نمی‌تواند خطا بوده باشد زیرا فعلی است‌ خارجی و فعل خارجی به خطا متصف نمی‌شود چنانکه گفته شد ، پس ناچار به‌ یکی از دو طرف قضیه ( موضوع - محمول ) برمی‌گردد و طرف قضیه نیز از آن‌ راه که " مفرد " بی‌حکم است خطا برنمی‌دارد ، پس ناچار به حسب تحلیل‌ همین مفرد به یک قضیه دیگر منحل است که حکم در قضیه تحلیلی با حکمی که‌ در قضیه مفروضه داریم موافق نبوده و به مورد وی قابل انطباق نیست وگرنه‌ در اصل قضیه بجز موضوع و محمول و حکم نبوده و چنانکه روشن کردیم هیچکدام‌ از این اجزاء قابل خطا نیست و فرضا هر چه با تحلیل پیش برویم باز موضوع‌ و محمول و حکم پیش خواهد آمد که خطا بردار نیستند . مثلا اگر گفتیم " دزد به خانه آمد " و فرضا این سخن خطا بود ، چنانکه‌ گفته شد ، این خطا به یکی از دو طرف قضیه ( یا به هر دو ) باید برگردد نه به حکم : یا کسی به خانه آمده ولی مثلا برادرمان بوده نه دزد و ما خطا نموده و دزد را بجای برادر گذاشته‌ایم ، و یا راستی دزد بوده ولی به خانه‌ نیامده بلکه از دم در گذشته و ما پنداشته‌ایم که به درون خانه آمد و از این روی " آمد " را بجای " از دم درگذشت " گذاشتیم ( یا از هر دو جهت اشتباه کردیم ) و در نتیجه یا غیر موضوع را به جای موضوع گذاشته‌ایم‌ یا غیر محمول را به جای محمول یا هر دو کار را کرده‌ایم . در صورتی که غیر موضوع را به جای موضوع گذاشته باشیم ناچار میان غیر موضوع و موضوع مفروض یک رابطه و یگانگی دیده‌ایم که حکم به یکی بودن‌ آنها نموده و این را آن پنداشته‌ایم ، مثلا در مثال بالا ما دزد را با قدی‌ بلند و سری پر مو و لباسی مشکی شناخته بودیم و برادر را نیز با همین‌ اوصاف به همراهی مشخصات دیگر تشخیص داده بودیم و در موقعی که گفتیم " دزد به خانه آمد " از کسی که وارد خانه شده جز اوصاف مشترکه چیزی‌ مشاهده نکردیم ، علاوه شب نیز بود و درب
اسم الکتاب : اصول فلسفه و روش رئالیسم 1 المؤلف : مطهری، مرتضی    الجزء : 1  صفحة : 212
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست