«اى يحيى! كتاب خدا را با قوّت بگير و
ما فرمان نبوت (و عقل كافى) را در كودكى به او داديم»
در اينجا اين سؤال مطرح مىشود كه چگونه ممكن است انسانى در كودكى به مقام
نبوّت و يا امامت برسد؟
درست است كه دوران شكوفائى عقل انسان معمولًا حد و مرز خاصى دارد ولى مىدانيم
هميشه در انسانها افراد استثنائى وجود داشتهاند، چه مانعى دارد كه خداوند اين
دوران را براى بعضى از بندگانش به خاطر مصالحى فشردهتر كند و در سالهاى كمترى
خلاصه نمايد، همانگونه كه براى سخن گفتن معمولًا گذشتن يكى دو سال از تولد لازم
است در حالى كه مىدانيم حضرت مسيح عليه السلام در همان روزهاى نخستين زبان به سخن
گشود، آن هم سخنى بسيار پرمحتوا كه طبق روال عادى در شأن انسانهاى بزرگسال بود.
از اينجا روشن مىشود اشكالى كه پارهاى از افراد به بعضى از ائمه شيعه
كردهاند كه چرا بعضى از آنها در سنين كم به مقام امامت رسيدند نادرست است.
در روايتى از يكى از ياران امام جواد محمّد بن على النقى عليه السلام به نام
على بن اسباط مىخوانيم كه مىگويد به خدمت او رسيدم (در حالى كه سن امام كم بود)
من درست به قامت او خيره شدم تا به ذهن خويش بسپارم و به هنگامى كه به مصر
اسم الکتاب : يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 164