اسم الکتاب : گفتار معصومين( ع) المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 134
حضرت فرمود:
اين حدّى است از حدود الهى كه نبايد ناديده گرفت. سپس دست كنيز را قطع كرد».
[1]
ب)
زنى از خاندان اشراف به نام فاطمه مرتكب سرقت شد، هنگامى كه رسول خدا صلى الله
عليه و آله دستور داد حدّ الهى را درباره او جارى كنند، قبيله بنى مخزوم از اين
جريان به شدّت ناراحت شدند و كوشيدند تا به هر وسيله ممكن مانع اجراى حد شوند، به
اين جهت از اسامة بن زيد كه مورد توجّه رسول خدا بود تقاضا
كردند كه با آن حضرت در اين باره صحبت كند و از ايشان تقاضاى عفو نمايد. هنگامى
كه اسامه با رسول خدا صلى الله عليه و آله در
اين باره گفتگو كرد، حضرت سخت ناراحت شد و فرمود: آيا درباره حدّىازحدود خداشفاعت
مىكنى؟ سپس از جا حركت كرد وضمن خطبهاى فرمود: اى مردم علّت اينكه ملّتهاى قبل
از شما هلاك شدند، اين بود كه اگر فرد بلند پايهاى از آنان دزدى مىكرد، او را
مجازات نمىكردند، امّا اگر از مردم ضعيف و گمنام كسى دزدى مىكرد، حكم خدا را
اجرا مىكردند. سپس فرمود: به خدا سوگند، اگر دخترم فاطمه دست به چنين كارى بزند،
حكم خدا را درباره او نيز اجرا مىكنم چرا كه در برابر قانون خدا فاطمه مخزومى با
فاطمه محمّدى يكسان است. [2]
سيره
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام در زمينه عفو
هنگامى كه
ابوسفيان و عبدالله بن اميّه اظهار پشيمانى كردند، امام على عليه السلام به آنها
فرمودند: برويد در مقابل پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و همان جملهاى كه
برادران يوسف در مقابل عذرخواهى از حضرت يوسف اظهار داشتند بر زبان جارى كنيد،
پيامبر شما را خواهد بخشيد. آنها خدمت رسول خدا آمده و گفتند: «
«تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّالَخَاطِئِينَ»؛
بهخداسوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده؛ و ماخطاكاربوديم».
[3]