اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 20
الأمر
الثّالث: مشاوره در اسلام در هر چيزى نيكو است، ولى در ازدواج نيكوتر است،
چون ازدواج
در غالب مردم يك بار تجربه مىشود و به همين جهت افرادى كه تازه مىخواهند ازدواج
كنند بهتر است با كسانى كه ازدواجهاى موفّق و شكست خورده را ديدهاند و تجربه
دارند مشورت كنند، خصوصاً اينكه اگر ازدواج درست از كار در نيايد در خيلى از موارد
راه بازگشت بسته است، چه بسا وقتى متوجّه مىشود كه صاحب فرزندانى شده و مشكلات
عديدهاى دارد بنابراين ايجاب مىكند كه حتماً مشورت كند.
الأمر الرّابع:
در احاديث تصريح شده است كه مؤونه ازدواج را تخفيف دهيد
و كثرة مؤونه
و مهريّه سنگين دليل بر نامبارك بودن ازدواج است. طبق روايات زنِ خوشبخت كسى است
كه مهر و مخارج او كم باشد. در تمام مراحل زندگى اگر بار زندگى سنگين شود تهيه آن
از طريق حلال مشكل است و لذا حلال و حرام مخلوط مىشود ولى اگر مؤونه كم باشد آسان
است. البتّه چشم و همچشمىها اجازه نمىدهد كه ازدواجها به سهولت صورت گيرد.
* ... عن
خالد بن نجيح، عن أبى عبد اللّه عليه السلام: ... فامّا شوم المرأة
(بعضى مفاهيم خرافى در بين مردم است كه اسلام
آنها را رد مىكند ولى بعضى از مفاهيم را تغيير محتوائى مىدهد)
بعضى از
مهريههاى سنگين جنبه سَفهى دارد كه در نتيجه آن مهر باطل و تبديل به مهر المثل
مىشود.
ان قلت: در
قرآن آمده است:
«وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا
تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً»[3] اگر مهريّه را
به اندازه يك قنطار قرار دادهايد بعد از طلاق پس نگيريد، پس قرآن قنطار را كه به
اندازه يك پوست گاو طلاست اجازه داده است.
قلنا: راغب
در مفردات مىگويد «قنطار» از ماده «قنطرة» به معنى پل است و به مال فراوان هم
قنطار گفتهاند چون به وسيله آن (به عنوان يك پل) انسان به يك زندگى خوب مىرسد.
در ادامه راغب مىگويد: قنطار به معنى مال كثير به حسب افراد فرق مىكند، و حدّ
معيّن ندارد (يتفاوت بتفاوت الأفراد)، بعد أقوال ديگرى نقل مىكند:
قنطار يعنى
اربعون أوقية (سبعة مثاقيل) كه مجموعاً 280 مثقال مىشود، و از حسن بصرى نقل
مىكند كه «قنطار» هزار و دويست دينار است و قيل أنّه مِلْئ مسك ثَورٍ ذهباً.
لغويّون ديگر
هم همين گونه گفتهاند، ولى اينطور نيست كه اين قولِ قيل را به عنوان معنى بپذيريم
و به آيه براى اثبات مهريّه سنگين استدلال كنيم، پس معنى لغوى قنطار اين نيست و از
آيه بيش از مال كثير استفاده نمىشود.
علاوه بر اين
نبايد محكمات را به خاطر متشابهات كنار بگذاريم بلكه بايد متشابهات را به وسيله
محكمات تفسير كرد، از جمله محكمات اين است كه معاملات سفهى باطل است خواه بيع باشد
يا نكاح، و قاعده سفه منحصر به اين مورد نيست بلكه در هبه و ابواب ديگر هم همين
است.
الأمر
الخامس: از چيزهائى كه اساس خانوادهها را خراب مىكند كثرت توقّعات و انتظارات
است.
يكى از عوامل
طلاق، پرتوقع بودن زن يا شوهر است. انسانهاى پرتوقّع نمىتوانند با ديگران زندگى
كنند و نمىتوانند دوستى پيدا كرده يا ازدواج كنند. يكى از دستورات مهمّى كه به ما
داده شده است مراعات، عفو و صَفْح (اگر كار خلافى از كسى ديديم روى برگردانيم يعنى
اصلًا آن را نديدهايم كه بالاتر از عفو است) مىباشد، در حديث معروفى امام سجّاد
عليه السلام مىفرمايد:
و قال عليه
السلام: صلاح حال التعايش ملىء مكيالٍ ثلثاه فطنة و ثلثه تغافل
الأمر
السّادس: به مقتضاى آيه شريفه «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى
مِنْكُمْ ...»[5] سعى در نكاح ايامى يكى از مستحبّات و گاهى از
واجبات است. وجوب تلاش و كوشش براى فراهم كردن مقدّمات ازدواج آنهائى كه همسر
ندارند، به اين جهت است كه گاهى امر به معروف منحصر است در ازدواج، و امر بمعروف
هم واجب است، پس اين كار هم واجب است (اگر راه منحصر در ازدواج باشد واجب تعيينى
است و اگر راه ديگرى هم داشته باشد واجب تخييرى است). «ايامى» جمع «ايّم» است به
معنى