اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 101
اوّلًا: حقيقت قبول با اين الفاظِ صريح حاصل مىشود، پس مطابق قاعده و متعارف
بين الناس است.
ثانياً: در روايات عديده [1] «قبلت و رضيت» وجود دارد.
نكتهاى در اينجا وجود دارد كه امام به آن اشاره كردهاند و لازم است ما نيز
به آن اشاره كنيم، آيا ذكر شرايط و متعلقات در قبول لازم است؟
در انشاء ايجاب گفته مىشود زوّجت نفس موكلتى لموكّلك على المهر المعلوم و
الشرائط المعلومة، آيا در قبول هم لازم است كه اين اركان گفته شود؟
امام (ره) مىفرمايد لازم نيست، نه ذكر زوج، نه زوجه، نه مهريّه و نه شرايط، چون
قبول عطف بر ايجاب است و هرچه در ايجاب باشد مثل اين است كه در قبول گفتهاند، به
عبارت ديگر اين از جاهايى است كه المقدّر كالمذكور و در ناحيه قبول در تقدير است.
[مسألة 3: يتعدّى كل من الانكاح و
التزويج الى مفعولين]
مسألة 3: يتعدّى كل من الانكاح و التزويج الى مفعولين (پس صحيح است بگويد: زوّجت نفس موكلتى موكّلك) و الاولى ان يجعل الزوج و الزوجة ثانياً و يجوز العكس و يشتركان (النكاح و
التزويج) فى انّ كلا منهما يتعدّيان الى المفعول الثانى بنفسه تارة و بواسطة «من»
اخرى فيقال: انكحت أو زوّجت زيداً هنداً أو انكحت هنداً من زيدٍ و باللّام ايضاً
هذا بحسب المشهور و المأنوس و ربما يستعملان على غير ذلك و هو ليس بمشهور و مأنوس.
عنوان مسأله:
اين مسأله چون در كلام علماى سابق نبوده و كمتر متعرّض آن شدهاند بايد در
لابهلاى آيات و روايات و لغت آن را پىگيرى كنيم.
1- آيات:
در آيات قرآن لفظ نكاح و تزويج متعدّدى به دو مفعول مكرّر استعمال شده است:
در مورد لفظ نكاح هم در داستان حضرت شعيب مىفرمايد:
«قالَ إِنِّي
أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ»[3] كه در اين دو مورد زوج بر زوجه مقدّم است.
آيهاى هم داريم كه قد يتوهم دلالت بر بحث ما دارد:
«أَوْ
يُزَوِّجُهُمْ ذُكْراناً وَ إِناثاً»[4] اين آيه در مورد مواليد است و آيه قبل از آن مىفرمايد:
«يَهَبُ لِمَنْ
يَشاءُ إِناثاً وَ يَهَبُ لِمَنْ يَشاءُ الذُّكُورَ» و «يزوّجهم» به معنى يعطيهم است، يعنى در كنار هم به كسى هم دختر و هم پسر
مىدهد.
تا اينجا در آيات قرآن ديديم كه هر دو بدون حرف جر آمده است و امّا متعدّى به
حرف جر در قرآن فقط متعدى به «باء» داريم و متعدّى به «من» و «لام» نيامده است در
حالى كه در تحرير الوسيله «من و لام» آمده و «باء» ذكر نشده است و سزاوار بود
«باء» را هم مىفرمودند:
زوّجه امرأة أو بامرأة أو لامرأةٍ، عَقَد له عليها، [6] در واقع هم متعدّى به دو مفعول را ذكر كرده و
هم متعدّى به حرف جرّ «باء» و «لام» را، بعد مىگويد:
و انكر بعضهم تعدّيه بالباء.
در كتاب مختار الصحّاح كه خلاصه صحاح اللغة است مىگويد:
قال يونس ليس من كلام العرب زوّجه بامرأة بالباء و لا تزوّج بامرأة بل نجد
منها (يعنى نه در طرف زوج و نه در طرف زوجه با حرف «باء» متعدّى نمىشود) ... و
قال الفرّاء تزوّج بامرأة لغة. [7]
در قاموس اللغة كه از معتبرترين منابع لغت است علاوه بر بلاواسطه فقط تعدّى به
باء را گفته است، بنابراين آنچه كه از كتب اهل لغت برمىآيد اين است كه تعدّى به
مفعولين بدون واسطه در ميان همه مسلّم است و تعدّى به «باء» يا «لام» در ميان
لغويّين مشكوك است.
[1] باب 18 از ابواب عقد متعه و باب 1
از ابواب عقد دائم.