اسم الکتاب : كتاب النكاح المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 100
مىكند كه همه اينها را اجازه داده است. مرحوم سيّد مرتضى چنين مىفرمايند:
قال: ابو حنيفة ينعقد النكاح بكل لفظ يقتضى التمليك، كالبيع و الهبة و التمليك
فامّا ما لا يقتضى التمليك كالرهن و الاباحة فلا ينعقد به و فى الاجارة عنده
روايتان اصحّهما انّه لا ينعقد بها. [1]
قاعده اقتضا مىكند كه اين الفاظ توأم با قرينه اشكال ندارد، چون ظهور دارد و
لكن ما در مقابل إن قُلتى كه در جلسه قبل داشتيم و مىگفت نكاح توقيفى است و با
اين الفاظ نمىشود، گفتيم كه چون عقود نكاح در مرأى و منظر شارع مقدّس انجام
مىگرفته لا بد شارع آنها را امضا كرده است و اگر راضى نبود براى آن لفظ معيّن
مىكرد در حالى كه لفظى تعيين نكرده است. امروز مىگوييم آيا اين الفاظ (بعت،
ملكّت و ...) در زمان شارع (معصومين) در بين مردم مرسوم بوده است؟
اين معنا ثابت نيست بلكه عكس آن ثابت است چون اينها الفاظ غير متعارف هستند،
ما گفتيم با آن الفاظى كه ظهور داشته باشد و متعارف هم باشد، چون در مرأى و منظر
معصومين عليهم السلام بوده و با آن موافقت كردهاند صحيح است. توقيفيّت را قبول
داريم ولى چون شارع آزاد گذاشته، الفاظى را كه در بين مردم متعارف بوده است كافى
مىدانيم و الفاظى را كه متعارف نبوده نمىپذيريم.
آيا به لفظ هبه جايز است؟ بعضى به آيه «وَ
امْرَأَةً «مُؤْمِنَةً» إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ
النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»[2] استدلال
كردهاند كه انشاء نكاح با لفظ هبه فقط براى پيامبر صلى الله عليه و آله جايز است.
بنابراين در غير پيامبر به نص قرآن صحيح نيست.
قلنا: آيه در مقام بيان اجراى نكاح به لفظ «وهبت» نيست بلكه با لفظ «نكحت» است،
چون ذيل آيه مىگويد «ان اراد النبى أن يستنكحها» معلوم مىشود كه با نكحت عقد
انجام مىشود، پس «وهب» به معنى نكاح بدون مهر و مانند هبه است و اين تفسير در
روايات متعدّدى آمده است و «خالصة لك من دون المؤمنين» يعنى نكاح بدون مهر فقط
مخصوص تو است و مؤمنين ديگر نمىتوانند چنين كنند.
73 ادامه م 2 و م 3 (تعدّى النكاح و التزويج الى المفعولين) ..... 7/ 12/ 78
روايات متعدّدى در باب دوّم از ابواب عقد نكاح مسئله هبه و آيه 50 سوره احزاب را
متعرض شده و بيان مىكنند كه مراد نكاح بدون مهر است، و چون روايات متضافر است از
سند آنها بحث نمىكنيم اگر چه غالباً اسناد آنها صحيح است.
* ... عن الحلبى قال: سألت أبا عبد اللَّه عليه السلام عن المرأة تهب نفسها
للرجل ينكحها بغير مهر؟ فقال: انّما كان هذا للنبى صلى الله عليه و آله فامّا
لغيره فلا يصلح هذا حتّى يعوّضها شيئاً .... [3]
* ... عن ابى الصباح الكنانى عن ابى عبد اللَّه عليه السلام قال: لا تحلّ
الهبة الا لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله و امّا غيره فلا يصلح نكاح الّا بمهر. [4]
احاديث ديگرى [5] هم در
اين زمينه وجود دارد و فقط حديث پنجم است كه از آن بوى خلاف مىآيد ولى اين حديث
هم به نظر ما مؤيّد است و مخالف نيست.
* ... عن عبد اللَّه بن المغيرة عن رجلٍ
(مرسله است)
عن ابى عبد اللَّه عليه السلام فى امرأة وهبت نفسها لرجل من المسلمين قال: إن
عوّضها كان ذلك مستقيماً. [6]
گاهى تصور مىشود كه اين روايت با روايات قبلى معارض است و مىگويد هبه جايز
است در حالى كه تصريح مىكند و مىگويد «ان عوّضها» يعنى هبه معوّضه باشد كه
جانشين مهر است به اين معنى كه خودش را بخشيده و در مقابل اين بخشش طرف مقابل هم
چيزى هبه كرده است (الهبة المعوّضة). پس نه تنها معارض با آن چند حديث نيست بلكه
موافق و مؤيّد است.
از مجموع اين روايات و آن توضيحى كه در تفسير آيه 50 سوره احزاب بيان شد معلوم
مىشود كه اين آيه و روايات ارتباطى با بحث انشاء عقد و الفاظ انشاء ندارد بلكه
مربوط به اين است كه مهر يكى از اركان عقد است، سواء ذكر أم لم يذكر.
تا اينجا قسمت عمده مسئله دوّم روشن شد و فقط يك قسمت باقى مانده و آن اين است
كه آنچه كه تا كنون گفته شد در مورد الفاظ انشاء بود، حال قبول بايد به چه لفظى
باشد؟
در تحرير فرمودند كه قبول با لفظ «قبلت و رضيت» و هرچه كه اين معنى را بدهد
(مثل امضيت) واقع مىشود.