اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 59
حسين عليه
السلام اذان و در گوش چپ وى اقامه گفت و سپس وى را در آغوش گرفت و گريست.
اسماء
مىگويد: به حضرت عرض كردم: پدر و مادرم فداى تو باد، چرا گريه مىكنى؟
فرمود: به
خاطر اين فرزندم گريانم.
عرض كردم: او
كه هم اكنون متولّد شده است (و جاى شادى و خوشحالى است، نه اندوه).
فرمود:
«تَقَتُلُهُ الْفِئَةُ الْباغِيَةُ
مِنْ بَعْدِي، لا أَنالَهُمُ اللَّهُ شَفاعَتِي
؛ وى را پس
از من گروهى ستمكار به شهادت مىرسانند كه هرگز خداوند شفاعتم را نصيب آنان نخواهد
ساخت».
آنگاه فرمود:
«يا أَسْماءُ لا تُخْبِرِي
فاطِمَةَ بِهذا فَإِنَّها قَرِيبَةُ عَهْدٍ بِوِلادَتِهِ
؛ اى اسماء!
فاطمه را از اين ماجرا آگاه مساز؛ چرا كه او تازه صاحب اين فرزنده شده است».
[1]
گريه على
عليه السلام بر مظلوميّت امام حسين عليه السلام
ابن عبّاس
مىگويد: من با اميرمؤمنان عليه السلام در مسير رفتن به صفّين همراه بودم؛ هنگامى
كه به نينوا رسيديم، با صداى بلند به من فرمود: اى ابن عبّاس! آيا اين مكان را
مىشناسى؟ عرض كردم: نه، نمىشناسم.
فرمود: اگر
آن گونه كه من اين سرزمين را مىشناسم، تو نيز مىشناختى، از آن نمىگذشتى جز آن
كه همانند من گريه كنى.
آنگاه امام
عليه السلام مدّتى طولانى اشك ريخت، تا آنجا كه اشكها از محاسن مباركش بر
[1] بحارالانوار، ج 43، ص 239. مرحوم طبرسى نيز
اين حديث را در «اعلام الورى بأعلام الهدى»، ج 1، ص 427 و شيخ سليمان قندوزى حنفى
در كتاب «ينابيع المودّة»، ج 2، ص 300 نقل كردهاند.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 59