اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 483
گفت: نه، هرگز! به خدا سوگند! من بر او يورش خواهم برد، پس حمله كرد و برنگشت
تا آن كه با شمشيرش فرق او را شكافت. قاسم عليه السلام با صورت به زمين افتاد و
فرياد زد: عموجان! مرا درياب.
حميد بن مسلم مىافزايد:
امام عليه السلام چون باز شكارى صفها را شكافت و مانند شير ژيان حمله كرد و
با شمشير بر عمرو- قاتل قاسم- ضربتى زد كه دستش را از بدن جدا كرد، عمرو در حالى
كه فرياد مىكشيد گريخت، كوفيان خواستند وى را از دست امام عليه السلام نجات دهند،
ولى بدنش زير سم اسبان قرار گرفت و كشته شد.
هنگامى كه گرد و غبار فرو نشست، ديدند امام عليه السلام بر بالين قاسم عليه
السلام نشسته است و قاسم پاهايش را بر زمين مىساييد. امام عليه السلام فرمود:
؛ به خدا سوگند! بر عمويت ناگوار است كه وى را بخوانى ولى نتواند به تو پاسخى
دهد، يا پاسخى دهد ولى نتواند تو را يارى كند و يا به كمكت بشتابد ولى تو را بى
نياز نكند. دور باد (از رحمت خدا) گروهى كه تو را كشتند».
در روايت ديگرى آمده است كه امام عليه السلام فرمود:
؛ دور باد (از رحمت خدا) گروهى كه تو را كشتند و خونخواه تو از اينان در قيامت
جدّ تو خواهد بود.
به خدا سوگند! بر عمويت دشوار است كه وى را بخوانى ولى نتواند پاسخ دهد يا
پاسخ دهد ولى به حال تو سودى نبخشد. به خدا سوگند! امروز روزى است كه رنج و
مظلوميّت عمويت فراوان و ياورش اندك است».
سپس امام عليه السلام پيكر خونين قاسم عليه السلام را برداشت و به سوى خيمهها
روانه شد.
راوى مىگويد: گويا هم اكنون مىبينم سينهاش به سينه امام چسبيده بود و
پاهايش
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 483