اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 482
104- به خدا سوگند بر عمويت دشوار است!
پس از شهادت حضرت على اكبر عليه السلام حضرت عبداللَّه بن حسن كه بر اساس برخى
از روايات همان قاسم بن حسن است آماده پيكار شد. او نوجوانى بود كه هنوز به سنّ بلوغ نرسيده بود. هنگامى
كه نزد امام عليه السلام آمد و نگاه آن حضرت به او افتاد وى را در آغوش گرفت، با
هم چنان گريستند كه از حال رفتند.
قاسم اجازه ميدان رفتن خواست، ولى امام عليه السلام نپذيرفت، آنقدر دست و پاى
امام را بوسه زد تا رضايت امام را جلب كرد و در حالى كه اشك مىريخت به ميدان آمد
و اين رجز را مىخواند:
إِنْ تُنْكِرُوني فَأَنَا ابْنُ الْحَسَنِ
سِبْطُ
النَّبِىِّ الْمُصْطَفى وَ الْمُؤْتَمَنِ
هذا حُسَيْنٌ كَالْأَسِيرِ الْمُرْتَهَنِ
بَيْنَ اناسٍ
لَاسُقُوا صَوْبَ الْمُزَنِ
«اگر مرا نمىشناسيد بدانيد من فرزند
امام حسنم!
كه او فرزند پيامبر برگزيده و امين خداست!
اين حسين عليه السلام است كه همانند اسيرى است گروگان،
ميان گروهى كه خداوند آنان را از باران رحمت خود سيراب نكند».
چهره مباركش همانند پاره ماه مىدرخشيد، پيكار سختى كرد تا آنجا كه با سنّ كمش
سى و پنج نفر را بر زمين افكند.
حميد بن مسلم مىگويد:
من در لشكر ابن سعد بودم به اين نوجوان مىنگريستم كه پيراهن و لباسى بلند به
تن و نعلينى به پا داشت كه بند يكى پاره بود. فراموش نمىكنم كه بند نعلين چپش
بود.
عمرو بن سعد أزْدى گفت: به خدا سوگند! من به او حمله مىكنم (تا وى را از پاى
درآورم) گفتم: سبحان اللَّه، اين چه تصميمى است؟ به خدا سوگند! اگر اين نوجوان بر
من حمله كند من به سوى وى دست تعدّى دراز نخواهم كرد. همان گروهى كه وى را احاطه
كردهاند، او را بس است.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 482