؛ كيست همانند من كه پسر پيامبر صورتش را بر صورتم قرار داده است» اين را گفت
و به درجه رفيع شهادت نايل آمد. [1]
***
در اينجا مىبينيم امام عليه السلام
در لحظه شهادت صورت بر صورت غلامش مىگذارد يعنى همان ابراز محبتى را كه درباره
فرزند شجاع و دلبندش على اكبر عليه السلام مىكند، درباره غلامش نيز روا داشت.
يعنى اينها همه مجاهدان وشهيدان راه خدا هستند و همه آنها عزيز و گرامىاند، و همه
در يك مسير و براى يك هدف جهاد كردند و شربت شهادت نوشيدند.
91- عمرو بن جُنادة
پدرش «جُنادة بن كعب» از مكه با خانوادهاش به خدمت امام شرفياب شد و در روز
عاشورا در حمله اول به فيض شهادت نايل آمد.
وى در حالى كه يازده سال بيشتر نداشت از امام عليه السلام اجازه ميدان خواست.
امام عليه السلام فرمود: «پدر اين جوان در جنگ به شهادت رسيده، شايد مادرش راضى
نباشد». او عرض كرد:
«إنَّ أُمِّي هِيَ الَّتِي أَمَرَتْنِي
؛ مادرم به من فرمان داده است گام در اين ميدان بگذارم». [2]
به دنبال اين سخن امام عليه السلام اجازه داد، وى به ميدان رفت و اين رجزِ به
يادماندنى را خواند:
أَميرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَميرُ
سُرُورُ فُؤادِ الْبَشيرِ النَّذيرِ
[1] رجوع شود به: ابصار العين، ص 54 و
مقتل الحسين مقرّم، ص 249. در برخى از مقاتل آمده است كه پس از آنكه امام به
بالينش آمد و صورت به صورتش نهاد، اسلم چشمش را باز نمود و همين كه امام را ديد
تبسمى كرد و به فيض شهادت نايل آمد. بحارالانوار، ج 45، ص 30 و مقتل الحسين
خوارزمى، ج 2، ص 24.
[2] ابصار العين، ص 54؛ كامل
ابناثير، ج 4، ص 73 و بحارالانوار، ج 45، ص 28.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 459