اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 389
61- من راز و نياز با محبوب را دوست دارم
(پس از بى نتيجه ماندن راههاى
مسالمتآميز و تسليم ناپذيرى امام حسين عليه السلام، عمر بن سعد براى گرفتن بيعت
اجبارى و يا كشتن امام و يارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر كرد. با اين
فرمان هزاران تن سواره و پياده به سمت اردوى اباعبداللَّه عليه السلام روانه شدند،
صداى همهمه آنها در بيابان كربلا پيچيد و به گوش لشكريان امام عليه السلام رسيد).
حضرت عبّاس بن على عليه السلام محضر امام عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد:
«اى برادر! دشمن بدين سو مىآيد».
امام حسين عليه السلام برخاست و فرمود:
«يا عَبَّاسُ! ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ- يا أَخِي- حَتّى تَلْقاهُمْ
فَتَقُولَ لَهُمْ: ما لَكُمْ؟ وَ ما بَدالَكُمْ؟
وَ تَسْأَلْهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ؟
؛ اى عبّاس! جانم به فدايت اى برادر! سوار شو و برو از آنها بپرس! هدف آنها
چيست؟ چه روى داده است؟ و بپرس: چه دستور تازهاى به آنان داده شده؟».
«قمر بنى هاشم» عبّاس، با بيست سوار
كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند، در برابر سپاه دشمن آمد و
پرسيد: «شما را چه شده است؟ و چه مىخواهيد؟».
گفتند: به تازگى فرمان امير به ما رسيده است كه به شما بگوييم يا حكم او را
بپذيريد (به طور كامل تسليم شويد) يا آماده كارزار باشيد.
عبّاس فرمود: «شتاب مكنيد تا نزد (برادرم) ابى عبداللَّه عليه السلام بروم و
پيام شما را به ايشان برسانم».
آنان پذيرفتند و گفتند: «پيام ما را به ابى عبداللَّه عليه السلام برسان و
پاسخش را به ما ابلاغ كن».
عبّاس عليه السلام به تنهايى نزد امام عليه السلام برگشت و ماجرا را به عرض
رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصيحت سپاه ابن سعد
پرداختند.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 389