؛ من از مال خودم در حجاز، بهتر از آن را به تو مىدهم».
ابن سعد گفت: من از جان خانوادهام بيمناكم (مىترسم ابن زياد بر آنان خشم
گيرد و همه را از دم شمشير بگذراند).
امام حسين عليه السلام هنگامى كه مشاهده كرد ابن سعد از تصميم خود باز نمىگردد،
سكوت كرد و پاسخى نداد واز وى رو برگرداند و در حالى كه از جا بر مىخاست، فرمود:
؛ تو را چه مىشود! خداوند به زودى در بسترت جانت را بگيرد و تو را در روز
رستاخيز نيامرزد. به خدا سوگند! من اميدوارم كه از گندم عراق، جز مقدار ناچيزى،
نخورى».
امام عليه السلام در هر گام به اتمام
حجّت مىپردازد تا هيچ كس فردا، ادّعاى بى اطّلاعى نكند، جالب اين كه فرمانده لشكر
دشمن نيز تلويحاً حقّانيّت امام عليه السلام و ناحق بودن دشمن او را تصديق مىكند،
تنها عذرش ترس از بيرحمى و قساوت آنهاست و اين اعتراف جالبى است!
از سوى ديگر تمام تلاش امام عليه السلام خاموش كردن آتش جنگ است و تمام تلاش
دشمن افروختن اين آتش است، غافل از اين كه اين آتش سرانجام شعله مىكشد و تمام
حكومت دودمان بنى اميّه را در كام خود فرو مىبرد.
[1]. فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 164- 166
و بحارالانوار، ج 44، ص 388- 389.
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 388