؛ از طرف من به اميرت بگو، من خود به اين ديار نيامدهام، بلكه مردم اين ديار
مرا دعوت كردند تا به نزدشان بيايم و با من بيعت كنند و مرا از دشمنانم بازدارند و
ياريم نمايند، پس اگر ناخشنودند از راهى كه آمدهام باز مىگردم». [2]
وقتى فرستاده عمر بن سعد بازگشت و او را از جريان امر با خبر ساخت، ابن سعد
گفت: اميدوارم كه خداوند مرا از جنگ با حسين عليه السلام برهاند. آنگاه اين خواسته
امام را به اطّلاع «ابن زياد» رساند ولى او در پاسخ نوشت:
«از حسين بن على عليه السلام بخواه،
تا او و تمام يارانش با يزيد بيعت كنند. اگر چنين كرد، ما نظر خود را خواهيم نوشت
...!».
چون نامه ابن زياد به دست ابن سعد رسيد، گفت: «تصوّر من اين است كه عبيداللَّه
بن زياد، خواهان عافيت و صلح نيست».
[1]. تاريخ طبرى، ج 4، ص 311؛ ارشاد
مفيد، ص 435 و بحارالانوار، ج 44، ص 384.