اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 331
شدنم با خبر ساخت؟» عرض كردم: آرى، پس چرا اقدام نكرده و بيعت ننمودى؟
فرمود:
«حَدَّثَني أَبي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله اخْبَرَهُ
بِقَتْلِهِ وَ قَتْلي، وَ أَنَّ تُرْبَتي تَكُونُ بِقُرْبِ تُرْبَتِهِ، فَتَظُنُّ
أَنَّكَ عَلِمْتَ ما لَمْ اعْلَمْهُ، وَ أَنَّهُ لا أُعْطي الدَّنِيَّةَ مِنْ
نَفْسي أَبَداً وَ لَتَلْقِيَنَّ فاطِمَةُ اباها شاكِيَةً ما لَقِيَتْ
ذُرِّيَّتُها مِنْ أُمَّتِهِ، وَ لا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَحَدٌ اذاها فِي
ذُرِّيَّتِها
؛ پدرم نقل كرد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وى را از شهادتش و شهادت من
با خبر ساخت، و اينكه تربت من نزديك تربت او خواهد بود. تو گمان كردى به چيزى
آگاهى دارى كه من ندارم؟!
(و همچنين خبر داد كه) من هرگز تن به
ذلّت و خوارى نخواهم داد، و اينكه فاطمه عليها السلام به ديدار پدرش خواهد شتافت
در حالى كه از ظلم امّتش بر فرزندانش شكايت خواهد كرد و هركس كه او را نسبت به
فرزندانش بيازارد هرگز وارد بهشت نخواهد شد». [1]
27- مادرم! مىدانم كه شهيد مىشوم!
هنگامى كه امام حسين عليه السلام مىخواست از مدينه بيرون رود، امّ سلمه (همسر
باوفاى رسول خدا صلى الله عليه و آله) نزد وى آمد و عرض كرد: پسرم! با رفتنت به
سوى عراق مرا اندوهگين مساز، چرا كه از جدّت رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم
كه فرمود: «فرزندم حسين عليه السلام در سرزمين عراق در دشت كربلا كشته خواهد شد».