اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 122
بهدست دو طايفه تيم و عدى (قبيله ابوبكر و عمر) افتاد من نيز در آن طمع
كردم!». [1]
پر واضح بود كه شخصى چون ابوسفيان كه تا آخرين نفس در مقابل پيامبر خدا صلى
الله عليه و آله كوتاه نيامده بود، در برابر انسانهايى چون ابوبكر و عمر كه آنان
را از ردههاى پايين قوم قريش مىدانست [2]، هرگز كوتاه نخواهد آمد.
ولى هنگامى كه ماجراى سقيفه اتّفاق افتاد ابوسفيان در مدينه حضور نداشت. پس از
مراجعت، چون از قضايا باخبر شد، ابتدا به منظور فتنهجويى به نزد اميرمؤمنان عليه
السلام رفت ولى چون جوابى نشنيد به سوى ابوبكر و عمر شتافت.
عمر به ابوبكر گفت: ابوسفيان نزد ما مىآيد، وى مرد خطرناكى است بهتر است زكات
اموالى را كه جمع آورى كرده است، به خود او ببخشى تا سكوت كند! [3]
با اين نقشه عمر، دوره همزيستى مسالمتآميز ابوسفيان با دستگاه خلافت اسلامى
فرا رسيد ولى اسناد تاريخى نشان مىدهد كه واقعيّت بسيار فراتر از يك حق سكوت
معمولى و بى ارزش بوده است. [4] هر چه بود در سال سيزدهم هجرى بنىاميّه پاداش اين سكوت و
تسليم را اينگونه از خليفه وقت دريافت مىكنند.
در آن سال، ابوبكر لشكرى را به سركردگى يزيد- فرزند ابوسفيان و برادر معاويه-
[4]. حضرت على عليه السلام در پيوند
منافقان با مدّعيان خلافت پس از رحلت پيامبر مىفرمايد:
«وَ قَدْ أَخْبَرَكَ اللَّهُ عَنِ
الْمُنافِقِينَ بِما أَخْبَرَكَ، وَ وَصَفَهُمْ بِما وَصَفَهُمْ بِهِ لَكَ، ثُمَّ
بَقُوا بَعْدَهُ، فَتَقَرَّبُوا إِلى ائِمَّةِ الضَّلالَةِ، وَ الدُّعاةِ إِلَى
النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتانِ، فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمالَ وَ جَعَلُوهُمْ
حُكَّاماً عَلى رِقابِ النَّاسِ، فَأَكْلُوا بِهِمُ الدُّنْيا؛ خداوند شما را از
وضع منافقان آنچنان كه بايد آگاه ساخته و چنان كه لازم بوده اوصاف آنان را براى
شما بر شمرده است. (اين منافقان) پس از پيامبر نيز به زندگى خود ادامه دادند و خود
را با دروغ و بهتان (و نيرنگ) به پيشوايان گمراه و دعوت كنندگان به آتش دوزخ نزديك
ساختند. آنان نيز كارها را به دست اينها سپردند و آنها را برگرده مردم سوار كردند
و به وسيله اينان به خوردن دنيا مشغول شدند». (نهج البلاغه، خطبه 210).
اسم الکتاب : عاشورا ريشهها، انگيزهها، رويدادها، پيامدها المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 122