اسم الکتاب : شان نزول آيات قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 118
حال كه آتش جنگ ميان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود، ناگهان صدائى
بلند شد و كسى گفت: محمّد را كشتم ... محمّد را كشتم ...
اين، درست همان دم بود كه مردى به نام «عمرو بن قميئه حارثى» سنگ به سوى
پيامبر صلى الله عليه و آله پرتاب كرد، پيشانى و دندان آن حضرت شكست و لب پائين وى
شكافت و خون صورت وى را پوشانيد. [1]
در اين موقع بود كه دشمن تلاش كرد پيامبر صلى الله عليه و آله را به قتل
برساند، اما «مصعب بن عمير» يكى از پرچمداران ارتش اسلام، با پايمردى تمام جلو
حملات آنها را گرفت ولى خودش در اين ميان شهيد شد، و چون او شباهت زيادى به پيامبر
داشت، دشمن چنين پنداشت كه: پيغمبر در خاك و خون غلطيده است، لذا اين خبر را با
صداى بلند به همه لشگرگاه رسانيد.
انتشار اين خبر، به همان اندازه كه در روحيه بت پرستان اثر مثبت داشت در ميان
مسلمانان تزلزل عجيبى ايجاد كرد.
جمعى كه اكثريت را تشكيل مىدادند به دست و پا افتاده، از ميدان جنگ به سرعت
خارج مىشدند.
حتى بعضى در اين فكر بودند با كشته شدن پيامبر صلى الله عليه و آله از آئين
اسلام برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند.
اما در مقابل آنها اقليتى فداكار و پايدار همچون على عليه السلام، ابو دجانه و
طلحة و بعضى ديگر بودند كه بقيه را به استقامت دعوت مىكردند از جمله «انس بن نضر»
به ميان آنها آمده، گفت:
اى مردم! اگر محمّد صلى الله عليه و آله كشته شد، خداى محمّد كشته نشده، برويد
و پيكار كنيد و در راه همان هدفى كه پيامبر كشته شد، شربت شهادت بنوشيد، پس از
ايراد اين
[1] و در پارهاى تواريخ آمده است:
اين ضربات بر اثر حمله چند نفر صورت گرفت. (جهت توضيح بيشتر به اين مدارك رجوع
فرمائيد: «بحار الانوار»، ج 20، ص 27؛ «تاريخ طبرى»، ج 2، ص 201؛ «البداية و
النهاية»، ج 4، ص 26.
اسم الکتاب : شان نزول آيات قرآن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 118