اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 59
جلوه ديگر
تأثير متقابل فقه و مسائل اخلاقى و اعتقادى و دست در آغوش هم بودن اين دو، در اين
است كه ملاحظه مهمترين مقوله اخلاق كه «عدالت» نام دارد و از مقاصد عاليه دين است
و نيز ملاحظه ساير اهداف و مقاصد دينى، به عنوان اصلى از اصول استنباط، بايد مورد
توجّه فقيهان باشد.
توضيح اينكه
«فقه» در برابر تمام دين مسئول است و فقيه نمىتواند رأيى صادر كند كه با يكى از
اهداف و مقاصد دينى ناسازگار باشد، مثلًا اگر حكمى و فتوايى با استقرار قسط و
عدالت اجتماعى تعارض داشته باشد بايد در آن تأمل بيشترى شود و با ملاحظهاى مجدّد
و نگاهى همه سويه و كشف بعضى از قيود و خصوصيّات موضوع واقعى حكم، اين تعارض مرتفع
گردد. به هر حال لازم است اصل «هماهنگى با اهداف و مقاصد دين و روح شريعت» به
مثابه اصلى از اصول استنباط، مورد توجّه قرار گيرد.
بر همين اساس
است كه بسيارى از آياتى كه متعرّض مسائل فقهى است آميزهاى است از احكام فقهى و
اشاره به رعايت عدالت و دورى از ظلم و بىعدالتى دارد، نظير آيهاى كه در لابهلاى
احكام طلاق از اضرار و تعدّى و ظلم نهى مىكند «وَ لا
تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً لِتَعْتَدُوا وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»[1] و از عدم استهزاى آيات الهى و يادآورى نعمتهاى الهى و آگاهى خداوند
سخن مىراند «وَ لا تَتَّخِذُوا آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اذْكُرُوا
نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ما أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتابِ وَ
الْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ
بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».[2]
چنانكه
علّامه طباطبايى در ذيل اينگونه از آيات متذكّر شدهاند [3]
از مثل اين گونه از آيات استفاده مىشود كه ايجاد تفرقه بين احكام فقهيّه و اصول
اخلاقى و اكتفا نمودن به خصوص احكام فقهى و جمود بر ظواهر جايز نيست چرا كه چنين
چيزى ابطال مصالح تشريع و از بين بردن غرض دين و نابودى سعادت حيات انسانى را در
پى خواهد داشت.
«غزالى»
در مقابل فقيهى از فقهاى اهل سنّت كه براى فرار از زكات، هر سال همه اموالش را به
همسرش مىبخشيد، مىنويسد: اين فقيه زيرك، قاضى «أبو يوسف يعقوب بن ابراهيم بن
حبيب انصارى» نام دارد كه شاگرد ابو حنيفه و نخستين قاضى القضاة و فقيه بزرگ قرن
دوم است و وقتى به ابو حنيفه خبر حيله او براى فرار از زكات را منتقل ساختند او را
ستود و گفت: اين از فقه و فقاهت او نشأت مىگيرد (ذلك من
فقهه). سپس مىگويد:
ابو حنيفه
راست گفته است: فقه دانى أبو يوسف او را به چنين حيلهاى آشنا كرده است
اما چنين فقهى فقط به درد دنيا مىخورد و لكن ضرر او در آخرت از هر جنايتى عظيمتر
است و مثل چنين علمى است كه «علم مضرّ» به حساب مىآيد».
[4]