اسم الکتاب : دائرة المعارف فقه مقارن المؤلف : مكارم شيرازى، ناصر الجزء : 1 صفحة : 40
كاسته شدن
اهميّت آن در انظار و اذهان گردد؛ زيرا «احكام حلال و حرام» بر اساس نصوص متعدد
قرآنى، «حدود اللَّه مرزهاى الهى» «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ»[1]* به حساب مىآيند، حدودى كه تعدّى از آن عذاب جهنم
را در پى دارد: «... وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ
حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها ...»[2]
خصوصاً با توجّه به اين نكته كه شريعت ما جداى از طريقت نيست و بدون آشنا شدن دقيق
با اين احكام، و عمل كردن به آن، نه قلّههاى رفيع تهذيب نفسانى و شهود عرفانى فتح
مىگردد و صلاح و فلاحى كه قبل از هر چيزى متوقّف بر ترك محرمات و انجام واجبات
است حاصل مىشود و نه اعتقادات و معارف، كمال و رفعت مىيابد.
***
اجتهاد در مقابل نصّ:
«اجتهاد در مقابل نصّ» را بعضى جزء «فقه» به
حساب نياوردهاند. در موسوعه مصرى «عبد الناصر» تحت عنوان «ما ليس فقهاً» اين چنين
آمده است: آرايى كه مبتنى بر نصّ شرعى نيست و صرفاً از طريق اعمال نظر شخصى در
احكام شرعى بدست آمده، «فقه» ناميده نمىشود مگر اينكه در جايگاه شايسته خود قرار
گيرد و از كسى كه اهليّت براى اظهار نظر فقهى دارد صادر شود. و اينكه معروف و
مسلّم است كه: اجتهاد در مقابل نص مورد قبول نيست از همين جا نشأت مىگيرد و قول
فقها كه مىگويند: اجتهادى كه مخالف كتاب خدا يا مخالف سنّت يا بر خلاف اجماع باشد
و يا گرچه مخالف اين سه اصل نيست ولى سخنى بدون دليل بوده باشد، اعتبارى ندارد و
از مقوله «اختلاف نظر فقها» به حساب نمىآيد و «فقه» ناميده نمىشود و اگر قاضى بر
اساس چنين اجتهادى قضاوت كند قضاوتش باطل است، نيز ناظر به همين نكته است.
سپس در همان
كتاب براى هر يك از موارد چهارگانه بالا (مخالف كتاب اللَّه، مخالف سنّت، مخالف
اجماع و سخن بدون دليل) مثالى ذكر شده است، از جمله براى اجتهاد در مقابل كتاب
اللَّه اين مثال ذكر شده كه بعضى ربا را در شرايطى حلال مىدانند در حالى كه مخالف
آيه شريفه «وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»
است و بعضى گفتهاند: زنى كه مطلّقه ثلاثه است با صرف ازدواج با شخص ديگرى و لو
بدون دخول، بر زوج او حلال مىشود در حالى كه مخالف صريح روايت نبوى صلى الله عليه
و آله است كه مىفرمايد:
بعضى از
دانشمندان اسلامى نيز كتاب يا كتبى تحت عنوان «النص و الاجتهاد» نوشتهاند و موارد
مختلفى از «اجتهاد در مقابل نص» را در آن شرح دادهاند [4]
و اين موارد متأسفانه كم نيست به عنوان نمونه در صحيح بخارى و صحيح مسلم در ابواب