به هر حال،
با توجّه به اينكه از مباحث گذشته بدست آمد كه واژگان مزبور اختصاصى به احكام و
مسائل فرعى چون طهارت و نماز و تفريعات طلاق و لعان و بيع و اجاره ندارد بلكه
«فقه» و «تفقّه» در لسان آيات و روايات، معادل واژگانى چون «دينشناسى» و «اسلامشناسى»
است و «فقيه» به كسى گفته مىشود كه بصيرت لازم را در مجموعه دين اعم از معارف و
اخلاق و احكام دارا باشد، روشن مىشود كه ذهنيّت موجود در اين رابطه، با حقيقت
مسأله، چقدر فاصله دارد و چه غفلتى دامنگير عدهاى از دانشپژوهان و طالبان علوم
دينى شده است؛ غفلت از معارفى كه لبّ دين و نردبان صعود است:
«إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ»[5]
و غفلت از اخلاقيات و تهذيب نفسى كه معيار صلاح و فلاح است:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها».[6]
بر همه
فرهيختگان اصيل حوزوى و نوانديشان راسخ دينى است كه به تبيين اين حقيقت بپردازند
كه «فقها» كسانى نيستند كه تنها در فروع و احكام فرعى غور كنند و «فقيه كتاب و
سنّت» و يا «فقيه اهل بيت» به كسى گفته نمىشود كه از معارف حقّه و حقايق تفسيرى و
قرآنى و دقايق آفات نفسانى چيزى نداند، بلكه «الفقيه كلّ الفقيه» كسى است كه
فراگيرى معارف قرآنى را بر همه چيز مقدّم بدارد و چيزى را فداى آن نسازد
«الفقيه كلّ الفقيه من .... و لم يَدَع القرآن
رغبةً عنه إلى ما سواه» [7]
و باور كند
كه علوم برخاسته از كتاب و سنّت، هم «آية محكمة» دارد و هم «فريضة عادلة» و هم
«سنّة قائمة». [8]
گرچه بايد در
اين رابطه نيز زمام قلم و ذهن خويش را به دست گرفت تا طغيان نكند و با اغراق در
اين مسأله سبب نشود كه آن تفريط، دانشپژوى علوم دينى را به ورطه افراط بيفكند و
اين تبيين و برجسته شدنِ رجحان معارف و اخلاق، سبب كم رنگ شدن ارزش فقه و بصيرت در
حلال و حرام و
[1]. اصول سرخسى،
ج 1، ص 10 از رسول خدا صلى الله عليه و آله.
[2]. الكامل
(عبد اللَّه بن عدى)، ج 1، ص 378، از رسول خدا صلى الله عليه و آله.