اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى دوازدهم و سيزدهم هجرى المؤلف : صفره، حسين الجزء : 1 صفحة : 43
اخباريان، شيخ يوسف بحرانى، به روش آنان، اظهار تمايل كرد. او در سال 1221 ق، با تعدادى از همراهانش براى زيارت امام رضا عليه السلام راهى ايران شد و مدّتى در شهرهاى يزد و اصفهان، اقامت داشت و با دعوت و اصرار فراوان فتحعلى شاه، به حضور او رفت و مورد اكرام و احترام قرار گرفت. سه سال نيز در كرمانشاه زيست. سپس به كربلا بازگشت و سرانجام در نزديكى مدينه در 75 سالگى درگذشت و در قبرستان بقيع، مدفون شد.[1]
افكار شيخ احمد احسايى
سيّد شفيع موسوى، در الروضة البهيّة فى الطرق الشفيعية مىگويد:
شيخ احمد، غالباً مشغول ذكر و در حال تفكّر بود و جز در مورد علم و در جواب سؤالات علمى (اعم از اصول و فروع دين و حديث) سخن نمىگفت و مشغول تدريس بود و اصول الكافى و الاستبصار تدريس مىكرد و از او جز نيكى نديديم.
امّا گروهى از دانشمندان معاصر او را مذمّت كردهاند و برخى بر اساس آنچه از سخن او استفاده مىشود، او را تكفير كردهاند.[2]
طبق نظر برخى محقّقان، اساس شيخيه بر مبناى امتزاج تعبيرات فلسفى قديم متأثّر از آثار سهروردى با اخبار آل محمّد عليهم السلام است. از اين رو، عدّهاى او را مبتكر روش جديدى در حكمت و عرفان مىدانند؛ روشى كه با مبانى فيلسوفان و عارفان اسلامى نمىساخت. همچنين، مخالف روش اخباريان، محدّثان و فقهاى شيعه بود.
وى به گمان خود، بين دو مذاق فلسفه و حديث را جمع نمود و ائتلافى در اين دو مبحث، به وجود آورد كه كليد آن، تصرّف در هر دو بود. او حكمت و عرفان را از آن مقصدى كه هدف حكيمان و عارفان است، خارج كرد و آيات و روايات را نيز بدون
[1]. رك: لغتنامه دهخدا، ذيل« احمد احسايى»؛ فرهنگ فرق اسلامى، ص 270؛ بهائيت در ايران، به نقل از: تحقيق در تاريخ و فلسفه بابيگرى، ص 26.