توجّه به سخن خود شيخ احمد احسايى در مقدّمه شرح زيارت جامعه مىتواند تا حدّى بيانگر افكار وى و چگونگى بيان مطالب توسّط او باشد. شيخ كه اين شرح را به درخواست شخصى به نام سيّد حسين اشكورى نوشته است، مىگويد:
در قبول خواسته وى، تعلّل و تسويف مىكردم؛ زيرا ... اثبات هر آنچه برايم حاضر مىشد، ممكن نبود، از آن رو كه بيان پارهاى از آن به صورت عبارت، برايم ميسّر نبود و بيان و اشارهاى درباره آن نداشتم؛ و بيان پارهاى ديگر نيز نيكو نبود، زيرا ارائه برهان براى آن، دشوار بود و پارهاى از آن تقريباً براى افكار خوانندگان، قابل تحمّل نبود و در انكار آن مىشتافتند ... و از طرفى نيز سؤال كننده، بيان ظاهر كلمات و عبارات را از من نمىخواست.[2]
چنان كه ملاحظه مىشود، خود شيخ به دشوارى ارائه دليل و برهان براى پارهاى از تأويلاتش نسبت به روايات و احاديث، اعتراف مىكند.
برخى نيز روش او را روشى بين اخبارى و اصولى دانستهاند؛ امّا بيشتر سخنان او و پيروانش در اطراف روايات، دور مىزند و مىتوان گفت: شيخيه، انشعابى از اخباريه است.
به طور كلّى مىتوان گفت كه وى، علوم و حقايق را به تمامى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام مىداند و از ديدگاه او حكمت- كه علم به حقايق اشياست- با ظاهر و باطن شريعت، از هر جهت سازگارى دارد. او معتقد است كه عقل، آنگاه مىتواند به ادراك امور، نايل شود كه از انوار اهل بيت عليهم السلام، روشنى بگيرد. اين شرط، در شناختهاى نظرى و عملى، يكسان وجود دارد. درست است كه تعقّل در اصول ومعارف دين، واجب است؛ ولى از آنجا كه حقيقت با اهل بيت عليهم السلام همراهى دارد، صدق احكام