سيّد حيدر آملى، معتقد است كه تصوّف و تشيّع، مأخذ و مشربشان يكى است كه همان قول خداى تعالى و رسول صلى الله عليه و آله و ائمه معصوم عليهم السلام است، با اين تفاوت كه صوفيان، اصول دين را به حَسَب باطن، از لحاظ طريقت از ائمه عليهم السلام گرفتهاند و شيعه، آن اصول را به حَسَب ظاهر، يعنى از لحاظ شريعت، از امامان خويش عليهم السلام دريافت كردهاند.[2]
شهيد مرتضى مطهرّى، در كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران، عرفان و تصوّف را به عنوان يك مدخل، مورد بحث قرار مىدهد. وى، عرفان و تصوّف را يكى از علومى كه در دامان فرهنگ اسلامى زاده شده، معرّفى مىكند و با ذكر دو بخش نظرى و عملى براى عرفان، سه ديدگاه را درباره عرفان بيان مىكند كه صاحبان دو ديدگاه (گروهى از فقها و محدّثان اسلامى و گروهى از متجدّدان عصر حاضر) هر يك با انگيزهاى، معتقدند عرفان با اسلام در مخالفت و تضاد است.
گروه سوم، ضمن پذيرفتن انحرافات و بدعتهاى فراوان در فرقه عرفان و تصوّف كه با قرآن و سنّت معتبر، موافق نيست، عارفان را ضدّ اسلام نمىدانند و معتقدند اشتباهات عرفا، مانند اشتباهات ساير طبقات فرهنگى مانند: متكلّمان، فيلسوفان، مفسّران و فقيهان، از روى سوء نيّت نبوده است.
شهيد مطهّرى، پس از بيان نظرياتى درباره منشأ و خاستگاه عرفان و تصوّف، تاريخچه مختصرى براى آن تا پايان قرن نهم هجرى ذكر مىكند و معتقد است كه تصوّف رسمى ايران پس از قرن نهم، بيشتر غرق در آداب و ظواهر و احياناً بدعتهايى كه ايجاد كرده، مىشود.[3]
[1]. اين چند مورد از: شرح اصطلاحات تصوّف( ج، ص 521- 546) نقل گرديد. براى اطّلاع بيشتر درباره تحوّلات تصوّف در دورههاى مختلف نيز، رك: همان، ج 1، مقدّمه، صفحه يكصد و بيست و دو.
[2]. شرح اصطلاخات تصوّف، ج 1، ص 45( به نقل از: جامع الأسرار سيد حيدر آملى).