اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى دوازدهم و سيزدهم هجرى المؤلف : صفره، حسين الجزء : 1 صفحة : 257
مىكردند، دروغگويانى هم وجود داشت. در مورد اهل بيت عليهم السلام نيز با تأسّف بايد گفت كه همين ستم روا داشته شده است، چنان كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
إنا أهل بيت صادقون لا نخلو عن كذّاب يكذب علينا فيسقط صدقنا بكذبه.[1]
ما خاندانى راست گفتاريم. از دروغگويى كه بر ما دروغ مىبندند و راستى ما را با دروغش ساقط مىكند، هرگز در امان نيستيم.
حال بايد گفت و با توجّه به وجود دروغگويان در بين راويان احاديث، هر كس بخواهد درستى صدور احاديث را از معصومان عليهم السلام تشخيص دهد و راويان مورد اعتماد را از دروغگويان باز شناسد، ناگزير از آشنايى با علم رجال است.
از سوى ديگر، بخش وسيعى از احكام شرعى و معارف الهى مبتنى بر احاديث خاندان عصمت و طهارت است و مجتهد، براى استنباط احكام، ناچار از توجّه به سند احاديث و احوال راويان است. به همين دليل، علماى شيعه از صدر اسلام تاكنون، در تأليف كتابهايى در خصوص اين علم، اهتمام ورزيدهاند و اسامى راويان را به همراه برخى اوصاف ضرورى آنان در كتابهاى خود ياد كردهاند.
بخشى از اين تلاشها در قرن دوازدهم و سيزدهم و به طور عمده به صورت شرح و حاشيه نويسى بر كتب مربوط، انجام گرفته است. شايان ذكر است كه در فاصله اواخر قرن دهم تا اواخر قرن دوازدهم، پنج كتاب رجالى مهم تأليف گرديد كه عبارتاند از: مجمع الرجال عناية اللَّه قهپايى (م بعد از 1016)، جامع الرواة اردبيلى (م 1111 ق)، نقد الرجال تفرشى (م بعد از 1015 ق)، منهج المقال استرآبادى (م 1028 ق) و منتهى المقال ابوعلى (م 1216).
به اعتقاد صاحب نظران، مؤلفان اين كتابها در جمع قرائن براى اثبات وثاقت راوى يا ضعف او كوشش بسيار نموده و به حدسيات و تقريبات نيز اعتماد كردهاند.[2]