نادر، پس از نشستن بر تخت شاهى، پنهانى در صدد آن بود كه به همراه افغانها، سران شيعه را از ميان بردارد؛ امّا جنگهاى پياپى به وى مجال نداد و اين خواسته او عملى نشد.[2]
برخى از محقّقان، رفتار نادر نسبت به شيعه را تنها يك سياست مذهبى مىدانند كه وى پس از ظهور دلاورىهايى از افغانىهاى ارتش نادرى، آن را در پيش گرفت و پيش از آن، وى بيشتر به هموطنان شيعى مذهب خود، توجّه و تكيه داشت. وى، پس از نبرد دلاورانه افغانها در آن سوى پل بغداد، از راه الفت و محبّت نسبت به سنّيان افغان در آمد و گروهى را مأمور جلوگيرى از بىحرمتى به مزار ابو حنيفه نمود و به تزيين مقبره او همّت گماشت؛[3]
ولى سخنان صريح و مواضع نادر نسبت به شيعه در روز تاجگذارى، خلافِ اين را مىرساند و بيانگر آن است كه او از آغاز با شيعه سرِ ستيز داشته است.
با اين احوال، برخى ديگر او را از قبيله قرخلوى افشار و جزو طوايف شاهسون دانسته، مىگويند در شيعه بودن آنان، ترديدى نمىتوان داشت و نام هاى فرزندان وى و برادرش (رضا قلى، مرتضى قلى، امامقلى، عليقلى) را از شواهد شيعه بودن او دانستهاند؛[4]
ولى چنين شواهدى چندان قابل اعتنا نيست.
تلاش براى اتّحاد مذاهب اسلامى
نادر پس از اين كه به سبب تعصّب كوركورانه عالمان اهل سنّت عثمانى و اغتشاشهاى پياپى داخلى نتوانست سياستهاى اعلام شده قبلى خود را به اجرا
[1]. تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، ج 2، ص 114- 115.
[2]. گنجينه تاريخ ايران، ج 12، ص 433- 446؛ تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، ج 2، ص 109.
[3]. تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، ج 2، ص 110؛ جهانگشاى نادرى، ص 270.
[4]. تاريخ اجتماعى ايران در عصر افشاريه، ج 2، ص 107.
اسم الکتاب : تاريخ حديث شيعه در سده هاى دوازدهم و سيزدهم هجرى المؤلف : صفره، حسين الجزء : 1 صفحة : 18